نقاشی میکشم، چون قتل کار خوبی نیست🌚
بیشتر نقاشی، گاهاً هم چند کلمه حرف
حاوی اسپم فراوان🤨
من کیَم؟
https://t.center/Barry_cloudy/1969
ناشناس هم همونجاست👆🏻
خب امیدوارم تا حدی تونسته باشم داستانو براتون شرح بدم، جوری که دوسش داشته باشید اینکه منتظر اومدن داستان باشید، شدیدا منو مشتاق نوشتن و کشیدن صحنهها میکنه
داستان معمایی، اکشن، علمی-تخیلیعه و خیلییییی کم قراره عاشقانه باشه دو جلد داره جلد اول سه یا چهار فصله حالا دقیق جدا نکردم جلد دوم هم فقط به فصل اولش رسیدم، باقیشو نمیدانم پایان خوش؟ فقط خدا میدونه بازی کردن با احساساتتون؟ صد در صد
و همچنین یه آقای محترم که پیره و تقریباً دلش صندوقچه اسراره نظامی بازنشستهس و کمک کنندهترین نقشو داره زمانی که همه با ناتالی سر جنگ دارن تنها کسی که نمیذاره ناتالی کشته بشه، همین ایشونه
یه پسر لاغر و ریزه میزه داریم که زیر سن قانونیه و داداشی همین پسر لاشیمونه خنثیس بیشتر سرش تو ساختن قطعات کوچیک و بزرگ و کامپیوتره نابغهایه برا خودش برعکس داداشش، عاقله و معمولاً گند کاریای داداششو جمع میکنه، رفیق فاب پیتر میشه چون دوتاشونم فقط مخشون کار میکنه و از نظر فیزیکی دست و پا چلفتیان😂
یه پسر کراش داریم🦦 از اون لاشی عوضیا آسیب جدیای به کسی نمیزنه، بیشتر احمق بودن و عوضی بودنش به خاطر تیکهها و حرکاتیه که انجام میده پیتر از ایشون متنفر میشه😂 دلیلشم نپرسید
یه دختر جیگر داریم بیاعصاب یعنی این ناتالی ما کنارش عسله! نقشهها و کلا کارای راهبردی رو ایشون برنامهریزی میکنه جدی و آیندهنگره اهل ریسک نیست و برنامهریزی و استراتژی رو ترجیح میده
یه دختر کیوت و یکم پیکمی😂 داریم رو مخ همهس ولی خیلی به درد میخوره سندی تو خانواده غارنشین یا همچین چیزی بود؟ اون دختره که همهچیو گاز میگرفت این دختر کیوته هم چیزی تو همون مایههاس خیلیییی حرف میزنه ولی چون مهربونه و قصد بدی نداره، معمولاً بقیه هم تحملش میکنن
خب خب خب شخصیت زیاد هست تو داستان تا دلتون بخواد اما جز ناتالی و پیتر چند نفر دیگه هستن که نمیگم کی و چه زمان و چطوری وارد داستان میشن فقط یه معرفی کوتاه میدم خوبه؟