بسم الله
🔵اتّکای سپاه علی علیه السلام بر روشنگری و
#بصیرت افزایی
عماردر گرماگرم
#صفین، مرد جوانی پُرسان پرسان خودش را به پرچم
#عمار رساند و پرسید: کدامتان
عمار است؟
عمار خودش را معرفی کرد.
مرد گفت: وقتی از کوفه به
#صفین آمدم یقین داشتم که علی ع حق است و
#معاویه باطل اما از دیشب که دیدم آنان در قبله و قرآن و پیامبر و اذان و نماز و ... با ما یکی هستند، شک عجیبی به دلم افتاده است. نمیدانم حق با کیست؟ صبحگاه خودم را به امیرالمؤمنین رساندم تا مرا از شک به در آورد. به من فرمود:
عمار را دیدهای؟
گفتم: نه.
فرمود: خودت را به
عمار برسان. در سخنش دقت کن و هرچه گفت بپذیر.
🔻حالا به سراغ تو آمدهام تا برای تردیدم چارهای بکنی!
#عمار پرچم سیاه عمروعاص را به او نشان داد و گفت:
صاحب آن پرچم
#عمروعاص است من سه بار در رکاب پیامبر با او جنگیدهام! این چهارمین بار است و در رکاب علی با او میجنگم.
دشمن ما در این جنگ، بدتر و فاجرتر از سه جنگ قبلی است! ببینم در جنگهای عصر پیامبر نبودهای؟ یا پدرانت در آن جنگها نبودهاند تا تو را از آن جنگها خبر دهند؟
مرد گفت: نه
عمار گفت: موضع ما همان موضعی است که در عصر پیامبر داشتیم و موضع آنها نیز همان موضعی است که در عصر پیامبر داشتند.
به خدا قسم دوست داشتم همه این لشکر شام پیکر واحدی میشدند تا خودم گردن آن پیکر واحد را بزنم و تکهتکهاش کنم!
به خدا سوگند ریختن خون آنان از ریختن خون یک گنجشک هم حلالتر است! ... حالا بگو ببینم شکت را برطرف کردم؟
مرد گفت: خوب دلم را روشن کردی!... (وقعة صفین ص 221)
#با_معارف_نهج البلاغه 190
#محمد_عشایریلینک کانال
↙️https://t.center/Banahjolbalaghe