.
#پایتخت_در_بوته_نقد 🔸اندر حکایت سریال های دو ریالی
✍ سهیلا والیزاده مرادی
سال های زیادی است مسئولین رسانه ملی تلاش می کنند برای ایام خاصی همچون عید نوروز و ماه رمضان و و تعطیلات و اعیاد مذهبی به هر قیمتی اوقات فراغت مردم را پر کنند و آنها را بخندانند حتی اگر این خنده ها ریشه ی آگاهی و تفکر پیشروی ملت را نشانه گرفته باشد .
یکی از این سریال ها که کم کم دارد مثل سفره هفت سین و تنگ ماهی قرمز خودش را در عید مردم جا می کند همین سریال
پایتخت است که از یک مشکل عادی خانواده ای شهرستانی که زن خانواده ( هما ) برای ادامه تحصیل به تهران آمده بودند شروع شد و صرف نظر از برخی اغراق ها توانست مخاطبان زیادی جذب کند و همین باعث شد که به فکر ادامه دادن آن در سال های بعد بیفتند وعاقبت کارشان به تلاش برای زنده ماندن در مقابل نیروهای داعش در سوریه کشید !؟ اما در
پایتخت ۶ که در ایام نوروز کرونا زده سال ۹۹ به روی آنتن رفت زن ستیزی ، عوام نگری ، بی احترامی در خانواده ، خاله زنک بازی بسیار سخیف و بی احترامی به زن ایرانی به اوج رسید .
داستان در حالی شروع شد که فهیمه بعد از فوت همسرش با مردی جوان و مجرد ( رحمت ) نامزد کرده بود و به قول رحمت دو سال اما گویا کارگردان فراموش کرده بود که بهبود فریبا ۵ سال پیش مرده بود و فهمیه در سوریه تصمیم گرفت با رحمت ازدواج کند و سالگرد بهبود تازه تمام شده بود بنابراین رحمت و فهیمه ۴ سال نامزد بودند و این برای یک زوج ایرانی که سن و سالی از آنها گذشته غیر قابل باور بود و دلیلی هم ندارد که در این جامعه سنتی و این سن ۴ سال به عنوان نامزد رابطه داشته باشتد و فقط به این خاطر بود که می شود نامزدی را به هم زد اما ازدواج را نه . تا اینجای سریال فهمیه تصمیم گرفته است برای زندگی خودش رحمت امینی را انتخاب کند و بچه هایش بهتاش و حتی بهروز که کودک است متعصبانه با رحمت برخورد می کند و تصمیم مادر را تحت الشعاع قرار می دهد ( شاید هم دلیل این نامزدی طولانی قانع نشدن بچه های فهیمه باشد ) اما فهیمه در همین شهر کوچک به شدت سنتی با آرایشی جذاب با رحمت رفت و آمد دارد و خیال عروسی مجللی در تالار در سر دارد که عقده های عروسی اش را با بهبود بر طرف کند ، با زلزله پیدا شدن ناگهانی بهبود بعد از ۵ سال و درست چند روز پیش از تاریخ عروسی همه چیز تغییر می کند ، رحمت که تا پیش از این عاشق فهیمه بوده است در عرض دو ساعت دل خودش را مجاب می کند که او را آبجی خطاب کند .آنهم در شرایطی که نقی و ارسطو از او می خواهند که دیگر از فکر عروسی با زن شوهردار ! منصرف شود و دور و بر خانه آنها نپلکد در حالی که فهیمه بی خبر است و نقی و ارسطو و حتی خود همای تحصیل کرده نقش قیم این زن ۵۰ ساله را بازی می کنند ناگهان این عاشق ۴ ساله خودش را در نقش یک برادر می بیند اما در یک حرکت بسیار سخیف نیمه شب عکس رادیوگرافی و ارتودنسی دندانهای فهیمه را می آورد که پول آنها را پس بگیرد ( معامله فسخ شده است و کالای معیوب برگشت خورده و حالا ادعای خسارت می کند ) و تمام ۴ سال و به قول کارگردان ۲ سالی که با فهیمه در ارتباط بوده فراموش می شود . رحمت بلافاصله کالای دیگری انتخاب می کند در عرض ۴۸ ساعت به نحوی که آدم نمی تواند یک بشقاب یا کاسه را به این سرعت عوض کند اما اینکه زنی با همان شرایط انتخاب کرده ( زنی بیوه با دوبچه بزرگ و کوچک ) معلوم نیست که به یاد و عشق فهیمه اینکار را کرده یا دهن کجی به او ، بالاخره بهبود بر می گردد و فهیمه که تا پیش از این می ترسید بهبود متوجه رابطه او و رحمت شود حالا چنان دچار عذاب وجدانی می شود که برای نان خریدن بهبود احساس مدیونی می کند و حتی پیش نقی و هما خدا را شکر می کند که ازدواجش با رحمت به هم خورده است و از اینکه بهبود در فرودگاه ارسطو را کتک زده است خوشحال است و خشونت او را ( بدون در نظر گرفتن بیماری سندروم دست بی قرار ) به ظرافت ها و شوخی های رحمت ترجیح می دهد و مدام دلهره این را دارد که بهبود به نام مشترک سالن های زیبایی او و رحمت شک کند اما هما که تا ۵ فصل پیش به عنوان زنی تحصیل کرده و با شعور جلوه کرده ناگهان دچار حسادت های حقیر و عوامانه ای در مورد ازدواج احتمالی بهبود و همچنین گوشه چشم محبت آمیز نقی به دختر محمود نقاش می شود که حالا بعد از حدود ۱۵ سال از خواستگاری نقی و جواب رد شنیدن و ازدواج با دیگری و طلاق حس می کند به طوری در مواجهه با این زن شکست خورده مدام به او یاد می شود که باید نقی را ( که همسایه قدیمی بوده اند ) آقای معمولی خطاب کند مدام هم مترصد است تا واکنش نقی را به اسم طاهره ببیند .