Baloch Women Movement

Канал
Логотип телеграм канала Baloch Women Movement
@balochwomenmovementПродвигать
146
подписчиков
جنبش زنان بلوچ اینستاگرام: https://www.instagram.com/balochwomenmovementt
Baloch Women Movement pinned «روز کارگر فرصتی برای تامل در اهمیت کار و حقوق کارگران است. هم‌چنین زمان شناخت مطالبات جنبش زنان است که پیوندی ناگسستنی با جنبش کارگری دارد. زنان کارگر در بلوچستان به دلیل جنسیت خود با چالش‌های منحصرفردی روبه‌رو هستند و خواسته‌های آن‌ها برای موفقیت جنبش کارگری…»
مرگ انیسه جدگال به دلیل قصور پزشکی در بیمارستان امام علی چابهار و دیگر شرایط مشابه، تبعیض سیستماتیک پزشکی در بلوچستان، براساس نژاد، ملیت، طبقه را نشان می‌دهد که چگونه مراجعان بلوچ بیمارستان امام‌ علی چابهار، با وجود «حضور» به طور همزمان « نامرئی» می‌شوند. انکار نژادپرستی سیستماتیک، زیر عنوان «باهمه یکسان برخورد می‌شود» به عدم بررسی نقشی که طرد اجتماعی طبقه‌گرایی مرتبط با فقر و تعلق‌داشتن به گروه اتنیکی خاص ایفا کرده است، منجر می‌شود، و نه تنها هیچ راه‌کاری برای برون‌رفت از وضعیت فعلی ارائه نمی‌دهد بلکه موارد مشابه در آینده را بی‌تردید تکرار خواهد کرد.

در مورد خیرالنسا جدگال، زن ۲۳ ساله‌ دیگری که برای زایمان به بیمارستان امام علی چابهار مراجعه کرده بود، کادر درمان با فشار بیش از حد، سر نوزاد را از بدنش جدا می‌کنند وسپس تنه نوزاد را که در تن مادر باقی مانده است، با جراحی از مادر خارج می‌کنند که منجر به کما رفتن ومرگ زن می‌شود. بیمارستان درنهایت درخواست ۱۱ میلیون برای عمل جراحی می‌کند، خانواده که توانایی پرداخت مبلغ برای تحویل جسد مادر ونوزاد را نداشته است در ازای این‌که موضوع رسانه‌ای شود جسد را تحویل می‌گیرند.

بررسی این مرگ‌های مشکوک مادران و نوزدان بلوچ این پرسش را مطرح می‌کند که چگونه زایمان طبیعی منجر به قطع نوزاد یک سر، ومرگ مادران در قطب اقتصادی ایران منجر می‌شود. چگونه کلیشه‌ها وتصورات از پیش ساخته شده در مورد مردم بلوچ (میزان بالای زادو‌ولد همزمان با میزان بالای مرگ‌ومیر مادران ونوزادان) در سیستم مراقبت‌های بهداشتی ایران گنجانده شده است که جان زن وکودک بلوچ تا به این اندازه فاقد اهمیت است که می‌تواند به راحتی کشته شود وهیچ سازمان وارگانی پاسخ‌گو نباشد. بیمارانی که به ‌دلیل مسائل مالی در راه‌روهای کثیف بدون امکانات با لنز اجتماعی مغرضانه‌ای بررسی می‌شوند ومراقبت از مادران در حال زایمان ودیگر بیماران بلوچ با کلیشه‌های ساخته‌شده در سیستم آپارتاید پزشکی ایران تبدیل به کم‌اهمیت‌ترین مسئله می‌شود.

نابرابری‌های گسترده برای مردم بلوچ در اشکال مختلفی
وجود داشته ودارد. با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین‌تر، عدم دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی باکیفیت، نیز تشدید می‌شود. در مناطق روستایی به خدمات بالینی ومراقبت وحمل‌ونقل‌ نیز دسترسی ندارند، با این حال نژاپرستی سیستماتیک در سیستم مراقبت‌های بهداشتی نقش مهمی در ایجاد پیامدهای سلامتی مردم کم‌برخوردار دارد. این تبعیضات فقط به ارائه خدمات بهداشتی محدود نمی‌شود، بلکه ساختاری عمیق‌تر در سراسر سیستم مراقبت‌های بهداشتی بلوچستان دارد که تاثیرات منفی عمیق بر دسترسی مراقبت‌های بهداشتی ونابرابری‌های امر سلامت می‌گذارد وبا درونی‌سازی انگ وتبعیض همراه با تعاملات اجتماعی پرتنش با بیمار وکادر درمان همراه است.

نژادپرستی تمایل دارد در سطح فردی مفهوم‌سازی شود، اما نفوذ فراگیر آن عمیقاً در ساختا‌رهای اجتماعی گسترش می‌یابد. این تأثیر در ادراک متخصصان مختلف از جمله پرستاران، پزشکان، مددکاران اجتماعی وحتی مسئول پذیرش مشهود است. این سوگیری‌ها در دیدگاه‌های آن‌ها در مورد وضعیت فقر، اجتماعی، سلامت، بیماری‌های عفونی، بیماری‌هایی مانند تالاسمی (که آمار بسیار بالایی در بلوچستان دارد)، را آشکار می‌کند که تقصیر خود مردم بلوچ است ودرک کمی از تعیین‌کننده‌های اجتماعی سلامت ونقشی که تاریخ استعمار، ستم فرهنگی، نابرابری‌های اجتماعی-اقتصادی، تبعیض، نژادپرستی بر سلامت مردم بلوچ می گذارد،دارد.

 تعداد بالای زاد‌وولد وبالطبع تعداد بالای مرگ‌ومیر نوزادانومادران در تاریخ استعمار واستثمار بلوچستان ریشه دارد. شیوه‌ها وسیاست‌های استعماری نوین حکومت‌های ایرانی از پهلوی تا به امروز، مانند نبود امکانات‌های اولیه، آموزش وبهداشت رایگان، نبود امکانات برای تحصیل، خدمات پزشکی وپرستاری محدود، میلیتاریزه‌کردن، وفرودست‌سازی که منجر به فقر شدید شده، بر زندگی جوامع پیرامونی تاثیر منفی زیادی گذاشته است. میزان تحصیلات ودرامد کم‌تر، به طور جدایی‌ناپذیری با افزایش ریسک ابتلا به بیماری مرتبط است. طرد اجتماعی ووضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین‌تر تاثیر منفی براقتصاد وسلامت مردم دارد. سلامت ورفاه مردم بلوچ تقریبا در هر معیاری نسبت به کل جامعه ایرانی عقب‌تر است. وچابهار هم‌اکنون با پروژهای کلان هم‌چون طرح توسعه سواحل مکران، با بودجه‌های هنگفت، حقوق اولیه انسانی را از‌ مردم بومی بلوچ دریغ می‌‌کند.

شیوه‌هایی که با مردم بلوچ در امر بهداشت رفتار می‌شود
با انکار مدیران مراقبت‌های بهداشتی، وکارکنان خط مقدم همراه است. نژادپرستی در مراقبت‌های بهداشتی یک عامل تعیین‌کننده است و تعامل پیچیده بی‌عدالتی‌های تاریخی، سیاست‌های تبعیض‌آمیز وسوگیری‌های اجتماعی همچنان به شکل‌دهی به سلامت ورفاه مردم بلوچ ادامه می‌دهد وجان مادران، کودکان ومردم بلوچ را تهدید می‌‌کند.
در فاجعه‌ سیل بی‌امانی که بلوچستان را در نوردید، حادثه‌ دلخراشی از سیل پدیدار شد، مرگ سارا جدگال ۱۱ ساله. داستان او، یکی از داستان‌های ناگفته بی‌شماری از دست‌دادن و اندوه، بی‌عدالتی‌ها و آسیب‌پذیری‌های عمیقی است که جوامع به‌حاشیه‌رانده در جغرافیای ایران را تهدید می‌کند.

پس از سیل، رسانه‌ها به طور مختصر آماری را به تصویر می‌کشند، نابودی زیرساخت‌ها، خانه‌های ویران‌شده، جوامع ویران‌شده، با این حال پشت هر آماری یک داستان انسانی نهفته است، یک زندگی پیش از موعد خاموش شده، رویاهای از بین رفته و آینده دزدیده شده. مرگ سارا جدگال نمادی از اندوه خاموش جامعه‌ای است که توسط صاحبان قدرت مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته است.

مرگ سارا جدگال فقط یک تراژدی نیست، این کیفرخواست نفرین‌کننده از شکست‌های سیستمی است. ناکافی‌بودن آمادگی و واکنش در برابر بلایا، فرسایش انعطاف‌پذیری جامعه، و بی‌اهمیت بودن زندگی انسان بلوچ به حاشیه‌رانده‌شده، جایی که انقیاد سیاسی و سکوت رسانه‌ای حکم‌فرماست، زندگی ساکنان آنان غیرقابل مصرف می‌شود و مرگ آن‌ها صرف در تعقیب منافع ژئوپلتیک تقلیل می‌یابد.

جنسیت لایه‌ دیگری از آسیب‌پذیری را به داستان دختر اضافه می‌کند. نمادی از دختران و زنان بلوچ که با محرومیت سیستماتیک روبه‌رو هستند. از دسترسی محدود به آموزش و مراقبت‌های بهداشتی-پزشکی گرفته تا افزایش خطرات خشونت و استثمار. نابرابری جنسیتی تاثیر بلایا را تشدید می‌کند و زنان و دختران را در عواقب آن آسیب‌پذیر می‌کند.

ما برای از دست‌دادن این زندگی سوگواری می‌کنیم و می‌خواهیم نام سارا جدگال یادآور مسئولیت جمعی برای عدالت اجتماعی-سیاسی برای مردم تحت ستم‌ی باشد که سال‌ها استثمار سیستماتیک، نابودی زیست بوم‌ها و فضاهای طبیعی، کوچ اجباری، و خشونت را تجربه‌کرده‌اند.
#سارا_جدگال
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#زال_زندمان_آزاتی
#جنبش_زنان_بلوچ
#بلوچ_زالبولانی_زرمبش
#زنان_بی_چهره

🔸️@BalochWomenMovement
🔸Instagram:

https://instagram.com/balochwomenmovementt?igshid=YmMyMTA2M2Y=
تعداد کشته‌شده‌های جمعه‌های خونین زاهدان و‌ خاش، اعدامی‌های بلوچ، و امروز…فاجعه سیل در بلوچستان و غیبت آشکار پوشش رسانه‌ای نشان می‌دهد که چگونه انسان عاری از حق از دایره حقوق بیرون گذاشته می‌شود. که تحت مخاطره بی‌قید‌و‌شرط، توسط هر کسی و هر چیزی می‌تواند بدون هیچ پیامدی کشته شود. در غیاب توسل قانونی، زندگی ساکنان بلوچستان یک‌بار مصرف می‌شود و مرگ آن‌ها به آماری صرف در جهت دستیابی به قدرت و منعفت کاهش می‌یابد.

پیوند بین انباشت سرمایه و مرگ به طور عریانی در بلوچستان آشکار می‌شود. سیل در بلوچستان به دور از این‌که یک فاجعه طبیعی باشد نمادی از بی‌عدالتی‌های سیستمی است که بلوچستان را گرفتار کرده است. کنترل بر منابع و قدرت و‌ اولویت‌دادن به سود بر مردم به تخریب محیط زیست و نابرابری اجتمادی اقتصادی کمک کرده و آسیب‌پذیری مردم فقیر به‌حاشیه‌رانده‌شده‌ را تشدید می‌کند.

انقیاد سیاسی بلوچستان، سکوت رسانه‌ها، نشانه‌ای از الگوی گسترده‌تر از بی‌عدالتی و استثمار است. نابودی خانه و زندگی این مردمان، کشته‌شدن و غرق‌شدن‌شان، صرفا نتیجه بلایای طبیعی یا ملاحضات ژئوپلیتیکی نیست، بلکه یک استراتژی عمدی برای حفظ کنترل و استخراج منابع به هزینه ساکنان آن است.


#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#زال_زندمان_آزاتی
#جنبش_زنان_بلوچ
#بلوچ_زالبولانی_زرمبش
#زنان_بی_چهره
#سیل_بلوچستان

🔸️@BalochWomenMovement
🔸Instagram:

https://instagram.com/balochwomenmovementt?igshid=YmMyMTA2M2Y=
دسترسی محدود به مراقبت‌های بهداشتی، نابرابری‌های اجتماعی-اقتصادی، و هنجارهای فرهنگی برای شکل دادن به نرخ مرگ و میر زنان به ویژه در مناطقی با زیرساخت‌ها و منابع ناکافی مراقبت‌های بهداشتی هم‌گرا می‌شوند. اقدامات فرهنگی رایج در مناطق جغرافیایی خاص ممکن است نابرابری های جنسیتی در استفاده و نتایج مراقبت‌های بهداشتی را تشدید کند و آسیب پذیری زنان در برابر مرگ و میر را افزایش دهد.
فقدان ثبت جامع مرگ، تلاش ها برای ارزیابی دقیق دامنه و عوامل تعیین کننده مرگ و میر زنان را با مشکل مواجه می کند. بدون داده‌های قابل اعتماد در مورد تعداد مرگ و میر زنان و علل زمینه‌ای، داده‌های نادرست در مورد مرگ‌ومیر زنان، پیگیری روندها در طول زمان و ارزیابی اثربخشی مداخلات را چالش برانگیز می‌کند و مانع تخصیص منابع به سمت طرح‌هایی با بیشترین تأثیر بر سلامت زنان می‌شود.
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#زال_زندمان_آزاتی
#جنبش_زنان_بلوچ
#بلوچ_زالبولانی_زرمبش
#زنان_بی_چهره
#شهروندان_نامرئی
#شناسنامه_حق_من_است

🔸️@BalochWomenMovement
🔸Instagram:

https://instagram.com/balochwomenmovementt?igshid=YmMyMTA2M2Y=
شناسنامه نه صرفا به عنوان یک سند هویتی، بلکه یک سند حقوقی است. موضع دولت ایران در مورد اسناد تابعیت و هویت برای جامعه بلوچ، چرخه‌ای از حاشیه‌نشینی و فرودست‌سازی علیه ملت بلوچ‌را تداوم می‌‌بخشد، در میان این تبعیض سیستماتیک، زنان بلوچ که در پیوند ستم‌های متقاطع قرار گرفته‌اند، رنج مضاعفی را متحمل می‌شوند که اهمیت ویژه فعالان حقوق زنان و کودک را می‌طلبد و دیدگاه‌های برابری جنسیتی مرکزمحور را به چالش می‌کشد.
در بافت بلوچستان، شناسنامه اهمیت عمیقی پیدا می کند و دسترسی افراد به خدمات و حقوق اولیه را شکل می‌دهد. شناسنامه، سند به رسمیت شناختن قانونی و عضویت در جامعه، تسهیل مشارکت در زندگی مدنی و دسترسی به امکانات ضروری مانند آموزش، مراقبت های بهداشتی و فرصت های شغلی است. با این حال، سیاست‌های دولت ایران در مورد شهروندی و اسناد هویتی، جامعه بلوچ را به‌طور سیستماتیک به حاشیه می‌برد و از تحقق کامل حقوقشان محروم می‌کند و چرخه‌های نابرابری را تداوم می‌بخشد.
در مرکز این موضوع، اقدامات تبعیض آمیز دولت نهفته است که به طور نامتناسبی بر جمعیت بلوچ تأثیر می گذارد. بلوچستان، منطقه‌ای که سرزمین اصلی بلوچ‌ها است، در تمامی دوره‌های تاریخی مورد بی‌توجهی و توسعه نیافتگی مقامات مرکزی بوده است. ناکامی دولت‌ها در اولویت‌بندی نیازها و حقوق شهروندان بلوچ، حاشیه‌نشینی آنها را تشدید می‌کند، نابرابری‌های اجتماعی-اقتصادی ریشه‌دار را تقویت می‌کند و مانع توسعه جامعه می‌شود.
علاوه بر این، زنان بلوچ به دلیل هویت جنسیتی خود با اشکال متقاطع ستم روبرو هستند که آسیب پذیری آنها را در جامعه تشدید می کند. زنان در بلوچستان با موانع سیستماتیک برای آموزش، اشتغال و مراقبت‌های بهداشتی مواجه می‌شوند که وضعیت به حاشیه رانده شدن آنها را تشدید می‌کند. هنجارهای فرهنگی تبعیض‌آمیز و نگرش‌های مردسالارانه، نابرابری جنسیتی را تداوم می‌بخشد.
شکاف‌های کوچک و نامرئی بین دختران و پسران در خانواده‌های فاقد شناسنامه وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه جنسیت با وضعیت اجتماعی-اقتصادی-موقعیت شهری-روستایی- سن و طبقه تلاقی می‌کند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که پسران و دختران ۵ تا ۷سال تقریبا به یک اندازه فاقد شناسنامه هستند، اما زنان به ویژه در دهه ۲۰ سالگی احتمال کم‌تری برای دریافت مدرک هویتی دارند.
فرهنگ محافظه‌کار سنتی، تمامی امور مربوط به «کار خانگی» را برعهده زنان می‌گذارد و در مناطق حاشیه و دوردست که آب نوشیدنی وجود ندارد، وظایف تهیه و حمل آب نیز بر دوش زنان است. در حالی که زنان بدون شناسنامه، در کنار تمامی این محدودیت‌ها، دسترسی به آموزش و مراقبت بهداشتی ندارند، اگر به ندرت به صورت غیررسمی در جایی مشغول به کار شوند بدون مزایا و حقوق بسیار کم خواهد بود. بنابراین ما شاهد پیوندهای بین قوانین تبعیض‌آمیز‌جنسیتی، عدم دسترسی به شناسنامه و موانع توانمندسازی اقتصادی زنان خواهیم بود.
ادعای حقوق برابر، قانون ارث و وراثت، دسترسی به خدمات مالی و بهداشتی به هر دو گروه زن‌ و ‌مرد نقش حیاتی دارد اما زنان به دلیل تبعیض جنسیتی، افزایش آسیب‌پذیری در برابر ازدواج زودهنگام، بیوه‌شدن و پروسه طلاق، که عدم ثبت‌نام و هویت قانونی آن‌ها با آن ارتباط دارد، اهمیت بیش‌تری دارد.
اهمیت شناسنامه از بدو تولد شروع می‌شود، زیرا بدون ثبت‌تولد و گواهی تولد، کودک هیچ ندارد. به رسمیت‌شناختن در برابر قانون برای کسب نام و ملیت/تابعیت کودک ضروری است. این چالش‌ها، پس از ازدواج ولو‌زیر سن قانونی ادامه دارد، آن‌ها مجبور به سفرهای پرهزینه به مراکز استان و پایتخت هستند که کیلومترها دور از بلوچستان است. در حالی که بسیاری از زنان در بلوچستان از حقوق اولیه محروم هستند، با فقر و‌ نبود نیازهای اولیه، آموزش و بهداشت، آب نوشیدنی، برق، کپسول گاز و جاده مناسب دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، در نبرد نابرابری برای دریافت مدارک هویتی نیز هستند که تا در برابر قانون به رسمیت شناخته شوند. علیرغم تلاش‌های متعدد، موانع بوروکراتیک، مانع دستیابی آن‌ها به شناسنامه می‌شود.
شکاف قابل‌توجهی در مسئله ازدواج در بخشی از جامعه که فاقد مدارک هویتی هستند وجود دارد. ثبت ازدواج به‌صورت رسمی پیامدهای مهمی برای دختران و زنان دارد: از جمله پشتوانه حقوقی علیه کودک‌همسری. داشتن مدرک هویتی که ثابت کند دختر چند سال دارد در مواردی هر چند اندک، ازدواج زیر سن قانونی را برای خانواده‌اش سخت‌تر می‌کند.
نابرابری‌های جنسیتی‌این چنین را در ثبت مرگ نیز می‌توان مشاهد کرد که نشان می‌دهد که وقتی نابرابری‌های جنسیتی با موقعیت جغرافیای تلاقی می‌کند چه اتفاقی خواهد افتاد. بدون ثبت جامع مرگ، تصویر کاملی از این‌که چند زن می‌میرند و چه چیزی ممکن است باعث مرگ آن‌ها شود نخواهیم داشت، که شناسایی مداخلاتی را که به زنان اجازه می‌دهند زندگی طولانی‌تر و سالم‌تری داشته باشند، محدود می‌کند.
زنان بلوچ در خط مقدم مبارزه با ناپدیدشدن اجباری قرار دارند، با انگیزه سیاسی یک مبارزه جمعی را برای بازگشت عزیزان خود پی‌ریزی و پیگیری کرده‌اند که ناپدیدشدن اجباری را تبدیل به یک مسئله فمنیستی و زنانه می‌کند. مقاومت زنان بلوچ، افق جدیدی را برای مشارکت زنانه در جامعه مردسالار گشوده است و بعد جدیدی به مبارزه علیه سرکوب داده است.
 
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#زال_زندمان_آزاتی
#جنبش_زنان_بلوچ
#بلوچ_زالبولانی_زرمبش
#کریما_بلوچ
#مهرنگ_بلوچ
🔸️@BalochWomenMovement
🔸Instagram:

https://instagram.com/balochwomenmovementt?igshid=YmMyMTA2M2Y=
 دستگاه سرکوب از ثبت نام ربوده شدگان نیز ابا دارند و اکثر ناپدیدشدگان دیگر هرگز خبری به دست خانواده‌‌شان نمیرسد.
در ده‌های اخیر دهها هزارنفر از طریق ناپدیدشدن اجباری مفقود شده‌اند، براساس گزارش سازمان شورای حقوق بشر بلوچستان، ۵۶۸ نفر در سال ۲۰۱۹، ۴۸۰ نفر در سال ۲۰۲۰، ۴۴۲ نفر در سال ۲۰۲۱ و ۳۵۰ نفر در سال ۲۰۲۲ ناپدید شده‌اند، این فقط آماری است که توسط نهادهای رسمی ثبت شده است، افراد زیادی هستند که به دلیل سیاست‌های سخت‌گیرانه پلیس امنیت پاکستان و ترس جان خود و دیگر اعضای خانواده گزارش ناپدیدشدن اجباری عزیزانشان را به نهادهای دادخواهی و حقوق بشری نیز گزارش نمیکنند. چرا که چرخه مرگ به دلیل عضویت در خانواده فعالان سیاسی ادامه می‌یاید تا ترس را در ذهن مردم بلوچ حفظ کند.
در میان این گروه، فعالین سیاسی، مدنی و دانشجویی زیادی نیز وجود دارد که ربوده، ناپدید شکنجه، و سپس کشته‌ شده‌اند. «جلیل ریکی بلوچ » پسر عبدالقدیر بلوچ نائب رئیس سازمان VMMP (صدای افراد گمشده بلوچ) در سال ۲۰۰۹ توسط نیروهای امنیتی ربوده و ناپدید شد و در سال ۲۰۱۲ بدن مثله‌شده‌اش در مرز ایران پیدا شد.
خانواده‌های افراد دزدیده شده که با کمک آن‌ها سازمان صدای افراد گمشده بلوچ تاسیس شده بود، با همکاری «قدیر بلوچ »معروف به «ماماقدیر» راهپیمایی طولانی بیش از ۲۳۰۰ کیلومتر از بلوچستان تا اسلام‌آباد را سازماندهی کردند که در ۲۷ اکتبر ۲۰۱۳ آغاز شد و در ۲۸ فوریه ۲۰۱۴ با همراهی تعداد بسیار زیادی از زنان به اسلام‌آباد‌ رسید و خشم و اتحاد خود را در مورد ناپدیدشدن قهری نزدیکان خود ابراز کردند و از مقام‌های دولتی خواستند که در مقابل گمشدن اعضای خانواده‌شان پاسخگو باشند.
«زاهد بلوچ» رئیس سازمان دانشجویان بلوچ (BSO) در ۱۸ مارچ ۲۰۱۴ در کویته در مقابل چشمان کریما بلوچ ربوده شد و تا به امروز از محل نگهداری و سرنوشت او هیچ خبری نیست.
مردان، تنها قربانی آدم‌‌ربایی و قتل‌های فراقانونی نیستند، زنان بلوچ به طور فعالانه در امور سیاسی مربوط به بلوچستان فعالیت کرده و بخش مهمی از رهبری جنبش‌های سیاسی بلوچستان از جمله جنبش دادخواهی و دانشجویی را عهده‌دار هستند. «شاهینہ شهین بلوچ» روزنامه‌نگار، شاعر، و هنرمند بلوچ، موسس و ادیتور مجله بلوچی «دزگوهار» بود که در ۵ سپتامبر ۲۰۲۲ با شلیک مستقیم گلوله در تربت بلوچستان به قتل رسید.
کریما بلوچ که در سال ۲۰۱۶ در لیست صد زن تاثیرگذار جهان بود بعد از زاهد بلوچ به ریاست سازمان دانشجویان بلوچ منصوب شد. او فعال سیاسی بود که تظاهرات و تجمعاتی را درباره ناپدیدسازی قهری بلوچ‌ها ، و نابرابری جنسیتی سازماندهی می‌کرد. او و فعالیت‌هایش از نظر دولت پاکستان تهدیدی امنیتی به حساب می‌آمد. در نهایت سیستم امنیتی پاکستان بعد از یک‌سال زندگی مخفیانه در بلوچستان، به ناچار او را به کانادا کوچاند. کریمہ بلوچ در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۲۰ در تورنتو دزدیده شد و در تاریخ ۲۲ دسامبر، پیکر بی‌جانش غوطه‌ور در آب‌نمای تورنتو پیدا شد.
این اولین بار نیست که راهپیمایی‌هایی طولانی‌مدت مردم بلوچ در بلوچستان اتفاق می‌افتد، درست در لحظه‌ای که هند به استقلال رسید و دولت جدید پاکستان متولد شد، بلوچستان شرقی که توسط دولت استعماری بریتانیا پس از معاهده ننگین گلداسمیت به کمپانی هند شرقی واگذار شده و بعد از تشکیل دولت پاکستان به طور‌ کاملا موقت به پاکستان واگذار شده بود. دولت پاکستان ملت بلوچستان را که خواستار آزادی و تشکیل یک دولت مستقل بودند، تحت سرکوب وحشیانه قرار داد. دولت اشغالگر از ربودن و ناپدیدسازی قهری به عنوان ابزار اصلی برای سرکوب مبارزات مردم بلوچ استفاده میکند. اکنون تهدید و ناپدیدشدن اجباری سراسر بلوچستان را فراگرفته است و‌‌ هیچ‌ روزی بدون اعمالی از قبیل آدم‌ربایی، تجاوز، قتل، و ناپدیدشدن اجباری در بلوچستان(شرقی و غربی) شروع نمی‌شود.
اما چیزی که این تظاهرات را منحصربه‌فرد می‌کند حضور پررنگ زنان و جوانان بلوچ هستند که رهبری این‌ تظاهرات را برعهده دارند. قیام کنونی به رهبری زنانی از جمله مهرنگ بلوچ، ماهیت غیرخشونت‌آمیز مبارزه زنان در مقابله قدرت استبدادی و افشای جنایت دولت‌های استعماری را نشان می‌دهد. عبور زنان از جاده‌های طولانی در میانه سرکوب توسط نیروهای قدرتمند دین و سنت و حاکمیت در تاریخ بلوچستان و منطقه نقطه‌ی عطفی در مبارزات ضد استعماری و آزادی‌خواهانه است. و روایت بدیع و بکر زنان بلوچ را تقویت می‌کند که قدرت بلوچستان در مقاومت زنانش نهفته‌ است.
زنان فقط پژواک صدای عزیزان از دست رفته خود نیستند، آن‌ها مظهر قدرت تزلزل‌ناپذیر هستند که مسیر مبارزه را از سکوت به فریاد، از ناامیدی به امید و از انزوا به صدای جمعی برای عدالت می‌پیماید.
زنان بلوچ در جنبش مبارزه با ناپدیدشدن قهری
این نوشته تقدیم می‌شود به بانوک «کریما بلوچ» که نماد قدرت و مقاومت زنان و صدای ملت بلوچ بود. اگر چه به طور غم‌انگیزی در ۲۲دسامبر ۲۰۲۰ ( اول دی‌ماه ۱۳۹۹) مزدوران دولت استعمارگر پاکستان صدایش را خاموش کردند، اما امروز هزاران کریما بلوچ برخاسته‌اند.
زنان سرزمین کثیرالملل ایران و زنان افغانستان، در سالی که گذشت با ایستادگی در برابر استبداد و ملائیسم، مبارزه‌ای بی‌نظیری را علیه نابرابری و سرکوب به نمایش گذاشتند. آن‌ها نقشی محوری در فشارجمعی برای تغییر علیه بنیادگرایی در منطقه را بر دوش کشیدند. در بلوچستان شرقی (پاکستان) خواهران بلوچ‌مان نیز چنین کردند، بی‌آن‌که کمترین توجه جهانی، به خاطر ایستادگی در برابر نسل‌کشی، سرکوب وحشتناک سیاسی و آپارتاید دولت پاکستان و نقض گسترده حقوق بشر در بلوچستان دریافت کنند. صدها تن از میان آن‌ها که _همسران، پدران، مادران، فرزندان، برادران‌ و خواهران‌شان ناپدیده شده‌اند، از ۲۳ نوامبر ۲۰۲۳ به خیابان آمده‌اند و ۱۶۰۰ کیلومتر از کیچ در بلوچستان تا اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان، راهپیمایی کرده‌اند تا فریاد داخواهی خود را به گوش همگان برسانند. دادخواهان بلوچ با اراده‌ای مثال زدنی از شهرها و روستاهای مختلف بلوچستان خود را به کاروان اعتراضی رساندند و دوشادوش هم با در دست داشتن عکس عزیزانشان ابتدا به سوی کویته مرکز بلوچستان شرقی و سپس به سوی اسلام‌آباد پایتخت دولت پاکستان راهپیمایی کردند.
پیام واضح است:     
پایان‌‌‌دادن به ناپدیدشدن قهری، و پاسخ‌گویی دولت استعماری به قتل‌های سبعانه و‌ فراقضایی مردم بلوچ، پایان دادن به حذف فیزیکی معترضان و فعالین سیاسی و مدنی بلوچ، و برچیده شدن دستگاه مخوف امنیتی پلیس پاکستان در بلوچستان.
جنبش اعتراضی کنونی، به دنبال کشته‌شدن یک جوان دانشجوی ۲۴ ساله‌ی بلوچ در شهر تربت به نام «بالاچ بلوچ» شروع شد که در تاریخ ۲۹ًاکتبر توسط پلیس پاکستان‌ از خانه دزدیده شد و در تاریخ ۲۳ نوامبر به ضرب گلوله کشته شد. خانواده «بالاچ» پیکر بی‌جان او را در خیابان‌ گذاشتند و به قتل حکومتی او اعتراض کردند که با خشم گسترده مردم همراه شد و تربت به مدت یک هفته محل اعتراضات مردمی شد.معترضان نزدیک به ۱۳ روز را در خیابان‌ها تحصن کردند که در مقابل دولت پاکستان با بی‌توجهی به خواسته‌های‌ معترضان از جمله برخورد با قاتلان بالاچ، خشم عمومی در تربت و سایر شهرهای اطراف آن در بلوچستان را بیشتر از پیش شعله‌ور کرد‌.
«بالاچ» که خود و خانواده‌اش از طبقه فرودست جامعه بلوچ بودند، بعد از هفت روز با حضور هزاران نفر در مراسم باشکوهی به خاک سپرده شد، و پس از آن معترضان که بیش‌تر جمعیتشان را زنان تشکیل می‌دادند از تربت به کویته (مرکز بلوچستان) راهپیمایی کردند، در شهرهای مختلف توقف می‌کردند و‌ در حالی که به مردم گر‌وه‌های مختلف در مورد ناپدید‌شدن قهری، بازداشت غیرقانونی و قتل‌های زنجیره‌ای جوانان و فعالان سیاسی بلوچ آگاهی می‌دادند، جمعیت زیادی را با خود همراه کردند و به تظاهرات ادامه می‌دادند.
این خشم مهارنشده مردم بلوچ، نشانه بی‌اعتمادی علیه سیاست‌های امنیتی دولت، ارتش و سیستم امنیتی پاکستان علیه ملت بلوچ است که در طی دهه‌ها از عنصر اقتدار، زور و غارت برای سرکوب خواسته‌های ملت بلوچ استفاده کرده است.
این جنایات نه تنها پایانی نداشته بلکه در دو دهه‌ی اخیر به طرز وحشتناکی گسترش یافته است. تنها بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ عددی برآورده شده بالغ بر ۴۰ هزار شهروند بلوچ توسط دولت پاکستان به قتل رسیده یا ناپدید شده‌اند. دولت پاکستان به وضوح از این قتل‌های گسترده و زنجیره‌ای برای سرکوب سیاسی هرگونه جنبش رهایی‌بخش و هر سطحی از فعالیت سیاسی را در بلوچستان برای ایجاد شرایط مناسب برای تداوم استعمار استفاده می‌کند. این قتل‌های فراقضایی و آدم‌ربایی‌های مداوم نه تنها در خاک پاکستان بلکه در کشورهای دیگر از جمله کانادا، ایران، امارات و ... نیز رخ داده و می‌دهند. سیستم امنیتی پاکستان به طرز سبعانه‌ای فعالین جنبش دانشجویی و دادخواهی را ربوده و به قتل می‌رساند بدون اینکه رسانه‌های پاکستان و رسانه‌های جریان اصلی جهانی کوچکترین توجهی به این نسل‌کشی آشکار داشته باشند.
نیروهای پلیس و امنیتی به‌شدت با مردم بلوچ برخورد می‌کنند، فقط کافی است یک شخص بلوچ باشد، چه یک فرد معمولی، چه معلم، چه روزنامه‌نگار و یا فعال حقوق بشر، با حمل‌ کردن اسم بلوچ، به چشم "مجرم" دیده می‌شود و با فرد به گونه‌ای رفتار می‌شود که گویی خطری بالذاته است. نقض حقوق بشر و سواستفاده از قدرت در بلوچستان به اشکال مختلف از جمله، تفتیش و بازداست، شکنجه و آزار فیزیکی، تجاوز، آدم‌ربایی و ناپدیدشدن اجباری صورت میگیرد. محل نگهداری فرد ربوده‌شده هرگز در اختیار خانواده فرد قرار نمی‌گیرد، مقامات حتی از پذیرش عمل آدم‌ربایی یا بازداشت خودداری می‌کنند.
از این رو، کنش‌گری زنان بلوچ‌ که بر به چالش‌کشیدن حوزه عمومی-اجتماعی-حقوقی(حاکمیت) تمرکز دارد با به چالش‌کشیدن‌ حوزه مقدس(خانواده-مذهب) مرحله کاملا جدیدی را در مبارزه فمینیستی زنان بلوچ آغاز کرده است. 

به نظر می‌رسد جنبش زنان بلوچ تلاشی را آغاز کرده برای دست‌و‌پنجه‌ نرم‌کردن با مفهوم هویت‌های چندگانه و درک این واقعیت که زنان مقوله‌ای انتزاعی را تشکیل نمی‌دهند که خارج از تفاوت و نابرابری‌های اجتماعی-اقتصادی-سیاسی وجود داشته باشند. آن‌ها فراتر از زن‌بودن به طبقه، نژاد، مذهب، ملیت و سرزمین تعلق دارند. تفاوت قدرت و دسترسی به منابع از مکان‌های متفاوت طبقه-نژاد-ملیت ومذهب ناشی می‌شود. و از آن‌جایی که مردان بلوچ نیز در این دسته‌بندی‌ها قرار می‌گیرند، مبارزه برای برابری و آزادی یک مقوله پیچیده است. بلوچ زالبولانی زرمبش می‌گوید:
فهم این مساله که شکل مبارزه و زیست زنان در همه جا یکسان نیست شناخت این امر را ضروری می‌سازد که هر جامعه‌ای به دلیل تقسیم‌بندی‌های مبتنی بر نشانگرهای تمایز اجتماعی، لایه‌لایه و نابرابر است.  اینجاست که ما بر اهمیت به چالش‌کشیدن انواع نابرابری‌ها تاکید می‌کنیم.

زنان بلوچ در جنبش «زن، زندگی، آزادی» تاروپود مرزبندی‌های محدود‌کننده و خفقان‌آور را با تقاضای بازنگری در ساختارهای بنیادی پاره کردند. ساختارهایی که زن بلوچ را سرکوب و تحت سلطه خود قرار می‌دهد و نگرش‌هایی تکراری و تک‌وجهی برای پیشبرد سیاست‌های فمینیستی دارد که تمایلی به بازنگری و مداخله در فمینیسم تقاطعی در آن دیده نمی‌شود. در این مسیر، زنان بلوچ علاوه بر خیابان، از رسانه‌های اجتماعی هم برای گسترش مبارزه خود بهره بردند و گروه‌ها، کمپین‌ها و دادخواهی فراگیر و مطالبات زنان بلوچ در ایران را شکل دادند. با اینهمه به باور «بلوچ زالبولانی زرمبش» چالش‌های زیادی برای پایداری و رشد آنها به عنوان یک «جنبش» تثبیت‌شده وجود دارد. برای تبدیل‌شدن به یک جنبش به معنای واقعی کلمه، و برای اینکه یک مبارزه مداوم به تغیبر اجتماعی-سیاسی منجر شود، کنشگران بلوچ به همکاری مداوم و تعامل متقابل با سایر گروه‌های فمینیستی در ابعاد بزرگتر نیاز دارند.

زنان بلوچ در جنبش «زن، زندگی، آزادی» تاروپود مرزبندی‌های محدود‌کننده و خفقان‌آور را با تقاضای بازنگری در ساختارهای بنیادی پاره کردند.

علاوه بر این، در این مسیر کنشگران بلوچ به تعامل با رسانه‌ها هم نیاز دارند چرا که به گفته بلوچ زالبولانی زرمبش، بسیاری از گزارش‌های‌ رسانه‌ای از بلوچستان، گزینشی و حتی مغرضانه هستند و با نادیده‌گرفتن مسائل اقتصادی و سیاسی بلوچستان مطرح می‌شوند. حتی در بازنمایی مبارزه در بلوچستان، مسجد مکی و جمعه‌های اعتراضی به‌عنوان سمبل اعتراضی بلوچستان مطرح می‌شود حال آنکه نمایندگی مسجد مکی به‌عنوان محل سرکوب زنان بلوچ قابل رویت نیست. اگرچه جمعه‌های اعتراضی یک اقدام‌جمعی، مبارزه آگاهانه برای برخورداری از حقوق اولیه و یک جامعه سیاسی و اجتماعی عادلانه است که به نقد و اعتراض سیستم‌های اقتصادی و سیاسی غیرانسانی می‌پردازد، اما ایده اصلی معترضان این است که «زن زندگی آزادی» در نهایت یک امر سیاسی نیست و مساله زن، هسته اصلی اعتراضات را تشکیل نمی‌دهد.
از بلوچ زالبولانی زرمبش می‌پرسم که با وجود همه‌ این چالش‌ها و دشواری‌ها، زنان بلوچ چه چشم‌انداز و آینده‌ای را برای خود در  یک سالگی جنبش زن، زندگی، آزادی متصور هستند؟ می‌گوید: 

“بلوچستان به‌عنوان یکی از تحت‌ستم‌ترین و به حاشیه‌رانده‌ترین ‌مناطق، نیازمند تغییر اساسی در ساختارهای اجتماعی-اقتصادی-سیاسی و فرهنگی است که در آن مرد/ پدرسالاری اجرا نشود. همچنین نیازمند از بین ‌بردن ساختارهایی است که به استثمار جنسی-اقتصادی زنان و گروه‌هایی منجر می‌شوند که خود را به‌عنوان زن-کوئیر یا دیگر گروه‌های جنسی و جنسیتی تعریف می‌کنند. زنان بلوچ باید در تمام سطوح تصمیم‌گیری مشارکت داشته باشند. چشم‌انداز آینده زنان بلوچ با فرصت‌هایی که در اختیار آنها قرار داده می‌شود ارتباط تنگاتنگی دارد، برای حصول این امر در وهله اول باید مردسالاری طایفه‌ای-دینی-حکومتی که یک ساختار محافظه‌کارانه‌ است برچیده شود. عدالت اجتماعی، در دسترس‌بودن آموزش، بهداشت و فرصت‌های اقتصادی برابر، ابزارهای مختلفی برای هدایت این امر هستند.”


#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#زال_زندمان_آزاتی
#جنبش_زنان_بلوچ
#بلوچ_زالبولانی_زرمبش


🔸️@BalochWomenMovement
🔸Instagram:

https://instagram.com/balochwomenmovementt?igshid=YmMyMTA2M2Y=
چشم‌انداز آینده زنان بلوچ در جنبش زنان ایران: صدایی که به‌رسمیت شناخته شد


جنبش ژینا تصور کلیشه‌ای از زنان بلوچ را شکست. آنها با حضور در میدان مبارزه از مرزهای خانه و خانواده خارج شدند.

خدانور لجه‌ای، زنان بلوچ، جمعه‌های خونین زاهدان... در جنبش «زن، زندگی، آزادی» همه‌ تصورات من از بلوچستان شکست. پیش از آن بیشترین دانسته‌هایم از زن بلوچ، سوزن‌دوزی بود؛ پارچه‌هایی ساده که با نخ‌های رنگی تزئین می‌شوند. اما وقتی برای اولین‌بار از حضور زنان بلوچ در اعتراضات خیابانی باخبر شدم تازه فهمیدم درباره آنها هیچ نمی‌دانم. در عین‌حال که از ندانستن‌های خودم خجالت می کشیدم، حسی شبیه خوشحالی و غرور را هم تجربه می‌کردم. پس خواهران ما در چابهار، کنارک و زاهدان هم به خیابان آمده‌اند؛ در شهرهایی که حتی اسم یکی از آنها را پیش از این نمی‌دانستم!

با وجود مشکلات زیادی که در استفاده از اینترنت داشتیم، هربار می‌توانستم به اینترنت وصل شوم حتی در همان زمان‌های کوتاه با اشتیاق دنبال خبرهایی درباره زاهدان می‌گشتم تا ردپای خواهران بلوچم را دنبال کنم. حضور باشکوه زنان معترض در جریان مسجد مکی و شعار معروف «چه با حجاب، چه بی‌حجاب» یکی از تکان‌دهنده‌ترین اتفاق‌هایی بود که در جنبش «زن، زندگی، آزادی» می‌توانستم درباره‌اش بشنوم و بخوانم. آنها چادر به سر داشتند، اما برای این به میدان مبارزه آمده بودند که «حق انتخاب» را فریاد بزنند. هرچند که بعدها فهمیدم مبارزه زنان بلوچ بسیار بیشتر از اینها بود.

شاید یکی از حوزه‌های مبارزه آنها این بود که تصورات کلیشه‌ای من و بسیاری دیگر را از خودشان تغییر دهند. اگرچه به‌عنوان یک زن با آنها درد مشترک داشتم اما اعتراف می‌کنم که پیش از این تصویری که از زنان بلوچ داشتم این بود که زنانی هستند منفعل، نیازمند کمک و حمایت خیریه‌ها، و قربانی فقر و پدرسالاری. اما این بار داشتم بازوهای قدرتمند دیگری از جنبش را می‌دیدم. آیا زنان بلوچ پیش از این هم حضوری قدرتمند در عرصه‌ جنبش‌های اجتماعی و سیاسی داشتند؟ آیا ما آنها را خوب ندیده بودیم؟

یک‌ سال پس از کشته شدن مهسا امینی، فرصتی پیش آمد تا حرف‌های گروه «بلوچ زالبولانی زرمبش» را بشنوم و جواب برخی سوال‌هایم را از آنها بگیرم. «بلوچ زالبولانی زرمبش»، جمعی از فعالان جنبش زنان بلوچ هستند که در داخل ایران فعالیت می‌کنند و همان روزهای نخست جنبش در اینستاگرام حضور خودشان را اعلام کردند. از آنها پرسیدم که آیا این جنبش توانست گفتمان‌های موجود و رسمی از زنان بلوچ را خدشه‌دار کند؟ و پاسخی که گرفتم این بود:
آن‌چه در این یک ‌سال گذشت روایتی شجاعانه، تکان‌دهنده از زنان بلوچ‌ را رقم زد. نقش زنان بلوچ در جنبش ژینا با جریان‌های اعتراضی در بلوچستان، چه در زمان گذشته، چه حال، متفاوت است؛ این بار زنان نه تنها تلاش می‌کنند تا حقوق برابر را مطالبه کنند بلکه حتی حوزه‌های خصوصی زندگی را که در آن مرد/پدرسالاری حاکم است به چالش می‌کشند.

به گفته «بلوچ زالبولانی زرمبش» این اعتراضات از سوی زن بلوچ در چارچوب سه‌گانه سرکوب خانواده-مذهب-حاکمیت قرار داشت، چرا که قدرت سرکوب سیاسی-اجتماعی-اقتصادی زنان در آن جا قرار دارد. جامعه مردسالار حضور و‌ نقش زنان را برای مطالبه حق‌ و‌ حقوق خودشان فقط در محدوده چهارچوب‌های سنتی-مذهبی-حکومتی که با آن‌ها مدارا می‌شد - تا جایی که برای پدرسالارهای محافظه‌کار قابل‌قبول بود - می‌پذیرفت. به همین دلیل این اصلاحات محدود بودند و با کنش‌گری در مسائلی مانند کودک‌همسری، چندهمسری، طلاق، بکارت، قتل‌های منتسب به ناموس، خانواده را به عنوان ستون اصلی مردسالاری در ساختار طراحی‌شده به چالش نمی‌کشیدند. که اگر غیر از این می‌بود توسط مذهبیون و محافظه‌کاران مورد انتقاد قرار می‌گرفت. اما جنبش «زن، زندگی، آزادی» فضایی را برای زنان بلوچ فراهم کرد تا از مرزهای خانه و خانواده خارج شوند و در آن شرکت کنند. ایده‌های به حاشیه‌رانده‌شده، نان باینری، سکسشوالیته که در خدمت ساختارهای مردسالار قرار نمی‌گرفت، جایگزین جریان سنتی شد. زنان بلوچ با بازپس‌گرفتن فضاهای عمومی (بین ‌مردم، و فمنیست‌های سنتی) با علم بر اینکه سال‌ها توسط گروه‌های مرکزگرا طرد شده‌، تضعیف شده و به رسمیت شناخته نشده‌اند، و با وارد‌ کردن امر شخصی در امر سیاسی، تصاویر کلیشه‌ای کاذب زن سنتی بدون عاملیت را از بین بردند.

ضرورت تعامل با گروه‌های فمینیستی و رسانه‌ها

از ‌ «بلوچ زالبولانی زرمبش» درباره رابطه جنبش زنان بلوچ و جنبش فمینیستی ایران می‌پرسم. به باور آنها، «خیزش زنان بلوچ» نه تنها از سوی گروه‌ها و محافل محافظه‌کار سنتی-مذهبی، بلوچ/ غیربلوچ مورد حمله قرار می‌گیرد بلکه توسط بسیاری از فمینیست‌های سنتی نیز مورد انتقاد است.
ما شاهد هستیم که هر کجا مجازات غیرانسانی اعدام اعلام می‌شود، افرادی از جامعه تحت ستم و به حاشیه رانده‌شده هستند.

ما شاهد هستیم زرخاتون مزارزهی، در پی سرنوشتی دردناک، از مسیر ناشهروندی، بی‌زبانی، بی‌چهره‌ای و بی‌صدایی، بدون حداقل‌های اولیه، اعدام شد.

ما شاهد هستیم داستان زرخاتون، یکی از هزاران داستان زنانی است که به اشکال مختلف توسط حکومت تمامیت‌خواه‌ پدرسالار و شرکایش( مردمی که هم‌چنان به اعدام، به عنوان یک نیروی بازدارنده و‌کنترل‌کننده نگاه می‌کنند، مردمی که صحبت‌ از زنان و حقوقش، پایه‌های قدرت مردسالارانه پوچ‌شان را می‌لرزاند، مردانی که در توهم خودمهم‌پنداری قرار دارند که جهان و زنانش طبق خواسته‌های آنان پیش بروند تا مبادا کنترل‌گری‌شان در مورد زنان-کوئیر و دختران و مادران‌ و همسرانشان کاسته شود) سرکوب می‌شوند.

ما شاهد هستیم که زندگی و قتل زرخاتون، چگونه فقر و نابرابری‌های ساختاری عمیق را برجسته می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه اشکال متقاطع ستم و به حاشیه‌راندن و تبعیض، می‌تواند زنان را در هر مرحله از سیستم مثلا “ عدالت کیفری” در محرومیت بیش‌تر قرار دهد.

ما شاهد هستیم نابرابری‌های جنسیتی و تبعیض و “فقر به شدت زنانه” عامل‌های کلیدی در اعدام زرخاتون هستند، سیستم‌های حقوقی و قضائی که با نادیده‌گرفتن ستم جنسیتی و واقعیت‌های پیدا و پنهان خشونت خانگی، نابرابری‌های اقتصادی استعمارگونه، چگونه مسیر زندگی زرخاتون را به اعدام سوق داد.
زنانی که با تائید این استدلال که جنسیت و پدر/مردسالاری بر وضعیت آن‌ها تاثیر گذاشته است، هم در معادلات جنسیتی و هم معادلات طبقاتی مورد استثمار قرار می‌گیرند و حتی در صورت مجرم‌نبودن، سیستم استعماری ضدزن هم‌چنان بر علیه آنان است.

زرخاتون و دیگر زنان مانند او، معمولا فقیر هستند، در موقعیتی به غایت نابرابر و رنج مضاعف قرار دارند. ناامنی اقتصادی که توسط سیاست‌های عامدانه جمهوری اسلامی و اقدامات پسااستعماری تشدید شده است یک محرک بزرگ است که زنان را در بخش‌های نامتناسبی از نیروی کار پرمخاطره جهان قرار دهد.

زنانی که زندگی و مرگشان این وضعیت را روشن می‌کند که رنج انسان در حاشیه هیچ اهمیتی ندارد، مگر در این‌که در پی حفظ منافع گروه‌های صاحب‌قدرت و تحت سلطه باشد، برای جان‌بخشیدن جنبش‌هایی که در نهایت قرار است به آزادی گروه‌های مرکزمحور منجر شود نه گروه‌های تحت ستم. برای مصرف خون‌های ریخته‌شده انسان تحت ستم در حاشیه به‌ نفع سازمان‌های حقوق‌بشری و جایزه‌های دهان پرکن‌شان، برای مصرف خبری و تیترهای زرد همدلی و هم‌بستگی و تدوام رویکرد حذفی صداهایی که شنیده نشد، رنج‌هایی که دیده نشد.


#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
#زال_زندمان_آزاتی
#زرخاتون_مزارزهی
#بلوچ_زالبولانی_زرمبش
#زنان_بی_چهره

🔸️@BalochWomenMovement
🔸Instagram:

https://instagram.com/balochwomenmovementt?igshid=YmMyMTA2M2Y=
Telegram Center
Telegram Center
Канал