کانون هیئات مذهبی نور"بخش بلده نور "

#محمدرضا_دهقان_امیری
Канал
Логотип телеграм канала کانون هیئات مذهبی نور"بخش بلده نور "
@baladeh_e_noorПродвигать
218
подписчиков
10,8 тыс.
фото
1,73 тыс.
видео
1,08 тыс.
ссылок
ارتباط با مدیر👇 @hosseini_smbh ارتباط باادمینها👇 @ghasem_bashin @SMYH_AZARY @Mohamad_bahramian اینستاگرام👇 https://instagram.com/_u/baladeh_e_noor ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/157483014C899ce925be سروش👇 https://sapp.ir/baladeh_e_noor روبیکا👇
🔅 🔆🔸🥀🔸🔆🔅

🥀 #شــهداشــرمنده_ایم
🥀#وصیتنامه
🥀#شهیدبسیجی_مدافع_حرم
🥀#محمدرضادهقان_امیری

«و فدیناه بذبح العظیم» او را به قربانی بزرگی باز خردییم. سوره مبارڪه صافات آیه 107...
🥀🔅🥀
اینجانب #محمدرضا_دهقان_امیری فرزند علی در سلامت ڪامل روانی و جسمی و در آرامش ڪامل شهادت می‌دهم و به یگانگی حضرت حق و شهادت می‌دهم به دین مبین اسلام و قرآن و نبوت خاتم الانبیاء. حضرت محمد (صل الله علیه واله وسلم) و امامت امیرالمومنین حیدر ڪرار علی ابن ابی طالب (علیه السلام) و یازده فرزند ایشان که آخرینشان حضرت حجت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه شریف) بر پا ڪننده عدل علوی در جهان و منتقم خون مادر سادات خانوم فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) می‌باشد (الهم عجل لولیک الفرج)..
با سلام بر همه دوستان، آشنایان و اقوام و ... این حقیر از همه شما عزیزان تقاضای حلالیت دارم و تشکر می‌ڪنم از پدر و مادر عزیزتر از جانم ڪه تمام تلاش خود برای نشان دادن راه سعادت به فرزندشان انجام دادند و این حقیر حتی نتوانستم قدر ڪوچڪی از این فداکاری‌ها را پاسخ دهم از این دو بزرگوار حلالیت می‌خواهم و از صمیم قلب نیازمند دعایشان هستم..

🥀🔅🥀
و تشڪر می‌ڪنم از برادر عزیزم و امیدوارم ڪه شهادت و روحیه جهادی را سرلوحه خود قرار دهی و همچنین خواهر عزیزم و حامی همیشگی من ڪه نهایت لطف را بر من داشته است و من فقط با بدی پاسخش را دادم امیدوارم هم اڪنون نیز دعایت را برای برادرت دریغ نڪنی و همیشه به یادش و زینب گونه پایداری ڪنی.

🥀🔅🥀
از همه دوستان دانشگاه و مسجد و استادان و مربیانم و ... درخواست حلالیت دارم و از شما دوستان می خواهم این حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمایید و اگر ڪوتاهی ڪردم در حق شما عزیزان به بزرگواری‌ خود عفو ڪنید و از حقی ڪه بر گردنم دارید در گذرید.

🥀🔅🥀
براساس آیه مبارڪه 156 سوره بقره «الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا الله و انا الیه راجعون» آن ها ڪه هرگاه مصیبتی به آنها رسد صبوری ڪنند و گویند ما از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم.
🥀🔅🥀
صبر را سرلوحه خود قرار دهید و مطمئن باشد ڪه هر ڪسی از این دنیا خواهد رفت و تنها ڪسی ڪه باقی می‌ماند خداوند متعال است اگر دلتان گرفت یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام الصائب خانوم زینب ڪبری(سلام الله علیها) ڪوچڪ قرار است روضه ابا عبدلله و خانوم زینب ڪبری فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید ڪه تنها با یاد خداست ڪه دلها آرام می‌گیرد.

🥀🔅🥀
قال الحسین (علیه السلام)
«إن ڪان دین محمّد لم‌یستقم الاّ بقتلی فیاسیوف خذینی»
اگر دین محمد تداوم نمی‌یابد مگر با ڪشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید.بال هایم هوس با تو پریدن دارد
بوسه بر خاڪ قدم‌های تو چیدن دارد
من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و از آن روز سرم میل بریدن دارد.
غالبا آن گذری ڪه خطرش بیشتر است
می‌شود قسمت آنڪه جگرش بیشتر است
قیمت عبد به افتادن در سجادست
سنگ فرشی حرم دوست زرش بیشتر است .خانه‌ای است در این جا ڪه ڪریم از همه..سر این ڪوچه اگر رهگذرش بیشتر است..دل ما سوخت در این راه ولی ارزش داشت..هر ڪه اینگونه نباشد ضررش بیشتر است..بی سبب نیست ڪه آواره هر دشت شدیم..هر ڪه عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است..هر گدایی برسد لطف ڪه دارد اما.. به گدایان برادر نظرش بیشتر است..ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ..ﺩﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ڪﻪ ﺟﻼ‌ﻝ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ..وسعت روح بدن را به فنا می‌گیرد..غیر زینب چه ڪسی درد سرش بیشتر است..
(و من الله توفیق)
#محمدرضا_دهقان_امیری...94/6/14
🥀🔅🥀
#ڪانال_ڪانون_هیئات_مذهبی_بخش_بلده_نور

🆔@baladeh_e_noor

🔆🔅🔸🥀🔸🔅🔆
🔅 🔆🔸🥀🔸🔆🔅

💠 #شهــدا_شــرمنده_ایم
🔹#مادرشهيدمدافع_حرم
🥀#محمدرضا_دهقان_امیری


بار آخری ڪه با هم صحبت ڪردیم، باز همان حرف‌ها را تڪرار ڪرد.گفت: مامان، حلالم ڪن. دعا ڪن شهید بشم. من هم با همان جمله تڪراری جوابش را دادم و گفتم: برای شهادت، اول نیتت را خالص ڪن. این‌بار گفت: مامان، به خدا نیتم خالصِ خالصه. ذره‌ای ناخالصی توش نیست. این را ڪه شنیدم، به‌اش گفتم: پس شهید می‌شوی. آن‌قدر از شنیدن این حرف خوشحال شد ڪه از پشت خط، صدای جیغ‌هایش می‌آمد. باز هم ادامه داد و گفت: پس دعا ڪن بدنم هم مانند شهدای ڪربلا تڪه‌تڪه شود. از این خواسته‌اش جا خوردم و گفتم: محمدرضا! این دعا از من برنمی‌آید!
شهادت در فرهنگ خانوادگی ما وجود داشت و برای‌مان غریبه نبود. وقتی دو برادرم شهید شدند، پدرم خیلی محڪم و صبور بود. یادم می‌آید وقتی محمدرضا پنج سال داشت به خانه پدری‌ام رفته بودیم. مشغول ڪار بودیم ڪه یڪ‌باره پنجره آهنی از لولا خارج شد و افتاد روی سر محمدرضا ڪه زیر پنجره نشسته بود.
جمجمه‌اش شڪسته بود. وقتی خودم را به محمدرضا رساندم، از سرخی خونی ڪه در آن غوطه‌ور شده بود، شوڪه شدم و ناخودآگاه گفتم: چقدر خون تو قرمز است! مثل خون شهید می‌ماند! همان‌ موقع پدرم هم ڪه آن‌جا بود رو به محمدرضا ڪرد و گفت: محمدرضا، تو نباید به مرگ عادی بمیری. تو هم باید شهید شوی...

🔸🔆🔸🔆🔸
اربعین سال گذشته به پیاده روی اربعین رفتیم..محمدرضا هم خیلی اصرار داشت ڪه بیاید اما گفتیم که بگذار امسال برویم ببینیم اوضاع در چه حالی است تجربه ڪسب ڪنیم سال دیگر با هم برویم.
چفیه ای ڪه دوستش هدیه داده بود را داد تا در حرم امام حسین(علیه السلام) تبرڪ ڪنم. اما من در شلوغی های حرم گمش ڪردم و هر چه گشتم پیدایش نڪردم و خلاصه برایش یڪ چفیه خریدم و تبرڪ ڪردم..به محمدرضا جریان را گفتم، میدانستم خیلی به چفیه علاقه داشت و از او عذرخواهی ڪردم اما او در جواب گفت ڪه فدای سرت من حاجتم روا می شود..وقتی به تهران رسیدیم در مورد حاجتش و چرایی آن از محمدرضا سؤال ڪردم و او در جواب گفت ڪه اگر چیزی را در حرم ائمه گم ڪنی حاجت روا می شوی ...من حاجتم این است ڪه شهید بشوم تا اربعین سال دیگر زنده نیستم..من خیلی ناراحت شدم و در جوابش گفتم ڪه به عراق میروی؟ گفت جنگ فقط آنجا نیست در سوریه هم هست من در سوریه شهید می شوم..
ادامــــه دارد.......

🆔@baladeh_e_noor
🔆🔅🔸🥀🔸🔅🔆