کانون هیئات مذهبی نور"بخش بلده نور "

#خمپاره
Канал
Логотип телеграм канала کانون هیئات مذهبی نور"بخش بلده نور "
@baladeh_e_noorПродвигать
218
подписчиков
10,8 тыс.
фото
1,73 тыс.
видео
1,08 тыс.
ссылок
ارتباط با مدیر👇 @hosseini_smbh ارتباط باادمینها👇 @ghasem_bashin @SMYH_AZARY @Mohamad_bahramian اینستاگرام👇 https://instagram.com/_u/baladeh_e_noor ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/157483014C899ce925be سروش👇 https://sapp.ir/baladeh_e_noor روبیکا👇
‍ ‍ 🥀🍂🥀🍂
🍂🥀🍂
🥀🍂
🍂
#شهـــــــدا_شــــــرمنده_ایم

در 34 سال پیش (سال 1363) در روز 23 اسفند ساعت 2:45 بعدازظهر مقارن با سالروز شهادت حضرت زهرا(س)، #شهید_حسین_تاژور در عملیات بدر واقع در #جزیره_مجنون با رمز عملیاتی «یا زهرا» با ترکش #خمپاره در ناحیه #پهلوی_چپ ، مجروح و مصدوم شده و به دیدار معبودش شتافت. {یک بیت شعر در پایان وصیت نامه اش:
«دوست دارم پر کشم در آسمان مهدی (عج) ببینم - تا که جدش فاطمه (س)، روز جزا شافی ببینم»

حس فاطمی داشتن در سروده و از طرفی روز شهادتش در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) و با پهلوی شکافته، مسلماً راز و سّری است که از فیض آن حضرت روزی گرفته است. «اللهم الرزقنا» ما سینه زدیم، بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس، شهدا را چیدند ...

برای شادی روح شهیدبزرگوار باذڪر صلوات وفاتحه دهانتان را خوشبـو ڪنید.
🆔@baladeh_e_noor
✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾
🌹شهید دڪتر مصطفے چمران🌹

#از_فـــــرش_تا_عــــــرش

♨️ لطفا با دقت تا انتها بخوانید


#رضـــا_سگـــ_بـــاز(!) یه لات بود تو مشهد هم سگ خرید و فروش مےڪرد ، هم دعواهاش حسابـے سگے بود !!
یہ روز داشت مےرفت سمت ڪوهسنگے براے دعوا (!) و غذا خوردن ڪہ دید یہ ماشین با آرم ”ستاد جنگهاے نامنظم“ داره تعقیبش مےڪنہ .
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت : ”فڪر ڪردے خیلے مَردے ؟!“
رضا گفت : برو ... بچہ ها ڪہ اینجور میگن ...!!!
چمران بهش گفت : اگہ مردے بیا بریم جبهہ !!
بہ غیرتش بر خورد ، راضے شد و راه افتاد سمت جبهه ...!

👈 مدتے بعد ....

شهید چمران تو اتاق نشستہ بود ڪہ
یہ دفعہ دید داره صداے دعوا میاد ..!
چند لحظہ بعد با دستبند ، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن : ”این ڪیہ آوردے جبهہ ؟!“
رضا شروع ڪرد بہ #فحش دادن اما چمران مشغول نوشتن بود !
وقتے دید چمران توجہ نمےڪنہ ،
یہ دفعہ سرش داد زد :

”آهاے کچل با تو ام ...! “

یڪدفعہ شهید #چمران با #مهربانے سرش رو بالا آورد و گفت : ”بلہ عزیزم !
چے شده #عزیزم ؟ چیہ آقا رضا ؟
چہ اتفاقے افتاده ؟“
رضا گفت : داشتم مےرفتم بیرون ڪہ سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد !!!!
چمران : ”آقا رضا چے میڪشے؟!!
برید براش بخرید و بیارید ....!“

👈چمران و آقا رضا تنها تو سنگر ...

رضا به چمران گفت : میشہ یہ دو تا فحش بهم بدے ؟! کِشیده اے ، چیزے؟!!
شهید چمران : چرا ؟!
رضا : من یہ عمر بہ هر ڪے بدے ڪردم ، بهم بدے ڪرده ....!
تا حالا نشده بود بہ ڪسے فحش بدم و اینطورے برخورد ڪنہ ....
شهید چمران : اشتباه فڪر مےڪنے ...! یڪے اون بالاست ڪہ هر چے بهش بدے مےڪنم ، نہ تنها #بدے نمےڪنہ ، بلڪہ با #خوبـے بهم جواب میده !
هِے آبرو بهم میده .....
تو هم یڪیو داشتے ڪہ هِے بهش بدے مےڪردے ولے اون بهت خوبـے
مےکرده..!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یڪے بهم فحش بده و منم بهش بگم بلہ عزیزم ...! تا یڪمے منم مثل اون (خدا) بشم …!

👈 رضا جا خورد !....

..... رفت و تو سنگر نشست .

آدمے ڪہ مغرور بود و زیر بار ڪسے نمےرفت ، زار زار #گریہ مےڪرد !
تو گریہ هاش مےگفت : یعنے یڪے بوده ڪہ هر چے بدے ڪردم بهم #خوبے ڪرده ؟؟؟؟

اذان شد ...

رضا #اولین_نماز عمرش بود . رفت وضو گرفت .
..... سر نماز ، موقع قنوت صداے گریش بلند شد !!!!
وسط نماز ، صدای سوت #خمپاره اومد . پشت سر صداے خمپاره هم صداے زمین افتادن اومد .....
رضا رو خدا واسہ خودش جدا کرد ......!
(فقط چند لحظہ بعد از #توبہ ڪردنش)

😭 یه توبہ و نماز واقعے ...


#خاطـرات_نـاب
#یــادشــهدابــاذڪــرصــلــواتــ

@baladeh_e_noor