#شهید_مدافع_حرم_ابوالفضل_نیکزاد کاش می شد دست مرا بگیری ، وقتی که می رفتی اینگونه
#خرامان !
تو میرفتی و جز
#نگاه ازم بر نمی آمد،
آنهم پر از
#حسرت !
حسرت نگاهی که با خود می بردی و حسرت خنده هایی که داغش به دلم می ماند .
تو رهاتر از همیشه پر گشوده تا
#افلاک و من زیر پای
#ازدحام جمعیت به بدرقه آمده ات ، آن انتها در حضیض خاک !
چه ولوله ای به پا کرده بود
#شکوه رفتنت و چه اشکهایی که آرام می چکید به پای شکفتنت .
راستی تو همانی بودی که تیر ماه ۶۳ از سر همان کوچه بی صدا و آرام به خانه ما آمده بودی؟
یادت هست چقدر به استقبالت ،تنها ، سرکوچه نشسته بودم !
وقتی که آمدی به شوق آمدنت در اولین نگاه در کوچه من بودم که دستهای کوچکت را می بوسیدم .
انگشتهای نازنینی که حالا موقع رفتن با انگشتر در سوریه جا مانده بود!
اما حالا این من بودم ، که دستم دیگر به تو نمی رسید !
کاش دستم را بگیری ...
حالا که میروی
🌹🌹🌹🌹از تو روزای صبوری
از پریشانی و دوری
دستمو بگیر و رد کن
تو که در حال عبوری!
🌹🌹🌹🌹🌹#شهید_ابوالفضل_نیک_زاد #شهید_ابوالفضل_نیکزاد #شهدای_مدافع_حرمبا ما همراه باشید...
#کانون_هیئات_مذهبی_نور_بخش_بلده_نور @baladeh_e_noor
