روجا فدایی دختر گل همتبارم که اینروزها با اجراهای زیبایش گل کاشته است اینبار با غزلی از کتاب هرای میهمان نگاهتان هستیم تا غزل بارانی ام را با صدای زیبا و رسای روجای عزیز به تماشا بنشینید
اجرا ؛
#روجا_فدایی_از_فومنشعر؛
#معصومه_اپروزبا سپاس فراوان از خانم صفیزاد عزیز مادر بزرگوار روجاجون که با تلاش و همتشان این لحظات زیبا توسط دختر گلشان خلق شده است
ترجمه
آن چیست که تفنگ لیله شاه است بر زمین فرو میرود نمیتواند بیرون بیاید(این بیت یک چیستان قدیمی تالشی است که جوابش باران میشود)
ت ت تخ ترَخ ترَخ از همه طرف دارد فرو میریزد
بر پشت بام خانه ایستاده ام و انگار به تماشای عروس بران نشسته ام
باران دیوانه همچنان سرمست میرقصد
جکه جکه،ریز و درشت اینجا میریزد و فرو میبارد
چه میبینی انگار خداوند تن آفتاب را شسته است
یک طرف یک طرف رعد و برق میزند و از
یک طرف پرش تگرگها و از طرفی باد گرم
انگار در آسمان با همدیگر
زیر ابرها آفتاب و ماه با هم چشم چرانی میکنند
باران تند بهاری است انگار عروسی اجنه است (در باور تالشها آفتاب و باران همراه هم اگر باشد میگویند عروسی جن و پری است )
پشت شیروانی میخورد و انگار در حال تنبک زدن است
آواز صدا زدن از کمرکش و دامنه کوه طنین انداز شده است آدم خیال میکند که زنگوله بزرگی است که به صدا درآمده است
دلم میخواهد بدوم کاملا خیس آب کشیده شوم
رنگارنگ بشوم و دوباره لباس تالشی را به تن بزنم
فاخته را صدا کنم شاخه گلی به دست بلبل بدهم
بر سر شالیزارها مترسک بگذارم و کلاغها را بترسانم و فراری بدهم
بنفشه آبی پر شده و زمین و زمان زنده شده است
رنگین کمان با جنگل در حال تیله بازی است
تالش و گیلان ما مثل خوشه مروارید میدرخشد
به تمام جا جار بزنیم که اینجا گل پامچال روئیده است
#معصومه_اپروز@Masomehaprooz