تبارشناسی واژهی هنر- بخش اول
پیش از اینکه به بررسیِ ریشهٔ واژهی هنر در دو قلمرویِ تاریخی و زبانی آن بپردازیم، این نکته حائز اهمیت است که هدف از پرداختن به ریشهٔ این کلمه به این دلیل میباشد که وقتی از بُعد «علم زبانشناسی» به بررسی واژگان میپردازیم اطلاعاتی کسب میکنیم که ما را در جهتِ شناخت بهتر مسئلهی پیش رو کمک مینماید و گاهاً بررسیِ سیرِ معنایی یک واژه در طول تاریخ، میتواند ما را در فهم و درک بهتر موضوع مورد نظر یاری رساند و بدین شکل اطلاعات مفیدی دستگیرمان شود.
کنون به ریشهیابی واژهی «هنر» می پردازیم:
واژهٔ هنر واضح تر از آن است که بخواهیم تفضیلاً از ریشه و تبار آن سخن بگوییم.
این واژه اصالتاً اوستایی و پهلوی بوده و مرکب از «هو» (به معنای خوب، نیک، زیبا، بسیار، بسنده و رسا) و «نَرَ» (به معنای مرد) میباشد.
در مجموع به معنای نیکمرد یا انسانی با فضائل و خصایص پاک انسانی و یا انسان کامل و فرزانه است.
در نظریه ای دیگر کلمهی «هو» به همان معنا در نظر گرفته شده و «نَرَ» را بدین صورت تجزیه و معنا میکند که «ن» نره میانوند است و ادامه آن «اره» است که در پهلوی به معنای کمال میباشد.
در نتیجه بر اساس این نظر «هو ن اره» به معنی "انجام کاری در حد کمال است."
فلذا مفاهیمی چون کمال و نیک اجزای ذاتی معنای هنر در متن و بطن تمدن ایرانیاند.
در فرهنگ ایران باستان و تداوم آن در فرهنگ ایرانی _اسلامی هنر به معنای نیکمردی و فضیلت است و نه صرفاً به معنای خلاقیت و مهارت، و به یک معنا بُعدی روحانی ست و نه صناعتی انسانی
در تاریخ ایرانی _اسلامی علاوه بر این اصطلاح مشهور، دو واژه دیگر نیز دارد که آنها مترادف با هنر هستند؛ فن و صناعت (یا صنعت)
❄️@BABOOUNEH