ماراتن زندگی پدر فوتبال بابل✍ ایرج نیازآذری
روزنامهنگار
🔹با هدف بهرهمندی از تجارب ورزشی بنیان گذار تیم پر افتخار
#دریای_بابل به منزل حاج
#چنگیز_ریسمانچیان نیک مرد ۸۰ ساله بابلی رفتم اما خارج از تصورم درباره یک چهره ورزشی خودم را در سالن بزرگی که دور تا دورش کتاب بود یافتم!
🔹تا سر صحتبم را باز کنم که کی و کجا دنیا آمدی چشمم به سه تابلوی نقاشی افتاد که گفت اینها را من کشیدم و از همین جا خاطرات دوران کودکیاش را که مملو از رنج و فقر و مشکلات بود مفصل نقل کرد. از نقاشی و انشا نوشتن برای همکلاسی تا فروختن ماست در شبهای سرد بازار برای معاش خانواده.
🔹مرحومه سلطان آهنچی ۱۶ مهر ۱۳۱۹ (روز باستانی جشن مهرگان) در ابومحله
بابل پسری بدنیا آورد که پس از درس خواندن در دبستان نجم و بدر سال ۱۳۳۲ به تهران هجرت میکند.
🔹۱۶سال در تهران تحصیل، شاگردی، عاشقی و در بازارش کاسبی پیشه کرد و با کولهباری از تجارب تلخ و شیرین به
بابل رجعت نمود با استخدام در شرکت پخش موادغذایی در سال ۱۳۴۴ ازدواج عاشقانهای با خانم مهرآفاق سراجبخش داشت که ثمره آن چهار فرزند بود که دست اجل دوتایش را پرپر نمود!
🔹کارآفرین "ورزشیار" شهر ما شرکت پخش موادغذایی پیمان را تاسیس و اداره کرد و در حرفه خود بسیار ساعی و خبره نشان داد.
🔹با آنکه تحصیلات دانشگاهی ندارد اما عاشق خواندن و نوشتن است و تاکنون ۱۶ جلد کتاب از خاطرات و زندگینامه و تجارب ورزشی، شغلی و اجتماعی خود نوشته که شش جلد از آنها منتشر شده است.
🔹انتشار خلاصه سرگذشت، تجارب و معرفی یک انسان پرانگیزه و پرکار که همواره پیشگام عرصههای مختلف اجتماعی بوده در یک کتاب نمیگنجد چه آنکه بخواهیم زوایای مختلف زندگی پررمز و راز او را در حد یک پست مجازی به اشتراک بگذاریم.
🔹گذشت، دوست داشتن، جوانمردی، توقع نداشتن و باخدا بودن واژگان کلیدی زندگی بزرگ مردی است که از دوران کودکی تا کنون حامی مستضعفان، ظلمستیز و دوستدار دانایی بود.
🔹جناب ریسمانچیان مدام در طول گفتگو با اسناد و تصاویر خاطرات مختلف ورزشی و اجتماعی را از لابه لای کتابهایش به من نشان میداد و عکس جشنی را نشانم داد که ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به مناسبت سومین سال تاسیس باشگاه
دریای بابل در منزلش گرفت که همزمان رادیو خبر مسرتبخش پیروزی انقلاب اسلامی را پخش کرد و شادی بچهها مضاعف شد.
🔹در پاسخ به علت تاسیس باشگاه دریا در سال ۵۴ با ذکر خاطرهای از دوره نوجوانی که همواره مخالف ناهنجاریهای اخلاقی بود گفت: ورزش محیط سالم و امن برای نوجوانان و جوانان بود و هدفم از تاسیس یک باشگاه ورزشی مدیریت اجتماعی و رشد آیندهسازان بود.
🔹وی که برای موفقیت باشگاه دریا تلاش بیشائبهای داشت با برگزاری چند دوره جامشهدا در دهه شصت،
بابل را کانون فوتبال استان قرار داد که این رقابتها مقدمه راهاندازی لیگ سراسری فوتبال در کشور شد و تعداد زیادی فوتبالیست جذب تیمهای منتخب و ملی شدند و مردم
بابل هیچگاه خاطرات استادیوم ۷ تیر را فراموش نمیکنند.
🔹زندگی این کارآفرین موفق اجتماعی، در کنار شادیها و هیجانات نشاطانگیز اما غم بزرگی هم دارد که خوانش آن بسیار او را متاثر میکند و آن حادثه غمبار تصادفش در راه مشهد مقدس و از دست دادن همسر و دخترش در سال ۱۳۷۷ و تصادف امیدش در ۱۳۸۱ هست که میگوید شبها با چشمانی اشکبار خاطراتشان را مینویسد و مرور میکند و از این طریق با یادگارانش هم آوا میشود.
🔹یکی از ویژگی بارز جناب ریسمانچیان دوست داشتن و مهرورزی با همنوعان، هممحلیها، همکاران، ورزشکاران و آحاد مردم است که با ثبت خاطرات در کتابها و الصاق عکسهای یادگاری در قفسه کتابخانه مخاطبان را به وجد میآورد.
🔹منزل این پیشکسوت خوش اخلاق ورزشی و اجتماعی همواره محل حل اختلاف و حکمیت، اجماع پیشکسوتان و معتمدین برای پیشرفت و توسعه ورزش
بابل ودورهمی برای حل مشکلات مردم است.
🔹وقتی از او پرسیدم علت موفقیت شما در زندگی، کسب و کار، فعالیتهای اجتماعی، امور خیریه و محبوبیت بین مردم چیه؛ خیلی ساده و صمیمی گفت: بخاطر نیت پاک که هرچه از خدا خواستم بمن داد!
🔹دکتر سید رحیم ایمنیآذری از فعالان اقتصادی و شاگرد ایشان با تمجید از پدر فوتبال
بابل میگوید استاد حق بزرگی بر ورزش مازندران دارد. او برای جوانان پدری میکرد. خیلی برای ورزش هزینه مادی و معنوی نمود. حتی همسر فقیدش نیز خیلی زحمت بچههای تیم دریا را میکشید. نسل ما مدیون حاج چنگیز هستند. او افتخار و بزرگ شهر ما میباشد و تکریم او را پاسداشت اخلاق میدانم.
🔹در پایان این دیدار کوروش پرویزفر نوه نخبه حاج چنگیز، طراح و سازنده حرفهای انیمیشن (مهمان برنامه اعجوبههای شبکه سه) برای ما چند عکس یادگاری انداخت.
آدینه، ۱٠ بهمن ۹۹.
@BabolShahreBaharNarenj