کتابخانه عمومی بابلسر

#برشى_از_یک_کتاب
Канал
Логотип телеграм канала کتابخانه عمومی بابلسر
@babolsarplПродвигать
102
подписчика
4,35 тыс.
фото
805
видео
227
ссылок
***اطلاع رسانی خبرهای کتابخانه های عمومی شهرستان بابلسر ***هر روز معرفی یک کتاب ****نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید**** 👇👇👇👇👇👇👇👇 Admin: @babolsarlib 👆👆👆👆👆👆👆👆
#تیکه_کتاب

تغییر در باور و اندیشه،
نخستین قدم در تغییر رفتار است.
اگر باور کنی که هر تغییری میتواند بر تو آسیب وارد کند در مقابل آن تغییر مقاومت خواهی کرد.
اما
اگر باور کنی که تغییر
زمینه و مقدمه ی موفقیت است،
به استقبال آن تغییر خواهی رفت.
و به یاد داشته باش که سریعترین راه برای ایجاد تغییر، ''خندیدن'' به حماقت گذشته است.
#برشى_از_یک_کتاب
#چه_کسی_پنیر_مرا_جابجا_کرد
#اسپنسر_جانسون
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار
#کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
در قیامت چون نمازها را بیارند، در ترازو نهند؛ و روزه‌ها را و صدقه‌ها را همچنین. اما چون محبّت را بیارند، محبّت در ترازو نگنجد، پس اصل محبّت است.
اکنون چون در خود محبّت می‌بینی، آن‌را بیفزا تا افزون شود.

#مولانا
#فیه_ما_فیه
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
ساعت دروغ می‌گوید،
زمان دور یک دایره نمی‌چرخد!
زمان بر روی خطی مستقیم می‌دود
و هیچ‌گاه، هیچ‌گاه، هیچ‌گاه باز نمی‌گردد.

ایده ساختن ساعت به شکل دایره،
ایده جادوگری فریبکار بوده است!
ساعتِ خوب، ساعت شنی است!
هر لحظه به تو نشان میدهد
که دانه‌ای که افتاد دیگر باز نمی‌گردد.
و به‌یادمان می‌آورد که زمان «خط» است
نه «دایره» و زمان رفته دیگر باز نمی‌گردد.
نه افسوس، نه اصرار،
بر اين خط بی‌انتها تاثيری ندارد.
تفسيرش بماند برای اهلش. همين!
فریبی که ما را خرسند می‌کند
بیش از صد حقیقت برای ما ارزش دارد.
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار
#کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
عشق، خوب دیدن است؛ خوب چشیدن؛ خوب بوییدن؛ خوب زمزمه کردن؛ و خوب لمس کردن. عشق، مجموعه‌ای از تجربه‌های زنده‌ی دائم طاهرانه است؛ و این همه نه فقط تعریف عشق است که تعریف زندگی هم هست....
#یک‌_عاشقانه‌ی_آرام
# نادر_ابراهیمی
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار
#کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
انسان از آغازِ وجود، خود را بسی کم شاد کرده است. برادران، گناهِ بزرگ همین است و همین!
هر چه بیش‌تر خود را شاد کنیم، آزردنِ دیگران و در اندیشه‌ی آزار بودن را بیش‌تر از یاد می‌بریم.
#فریدریش_نیچه
# چنین_گفت_زرتشت
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار
#کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
کسی که از سرما نلرزیده، کسی که شب تا سحر بی‌خواب نمانده، چگونه ممکن است از سیری، از گرما، از پرتو افتاب صبح لذت ببرد؟

📓چشمهایش
#بزرگ_علوی
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار_کتابخانه_امیر_پازواری
#کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
زندگی حتی وقتی انکارش می کنی...
حتی وقتی نادیده اش میگیری
حتی وقتی نمی خواهی اش از تو قَوی تر است.
از هر چیز دیگری قَوی تر است.
آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشته اند دوباره زاد و ولد کردند.
مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوس ها دویدند!
به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند .
باور کردنی نیست اما همین گونه است.
زندگی...
از هر چیز دیگری قوی تر است!

#آنا_گاوالدا
#من_او_را_دوست_داشتم
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار_کتابخانه_امیر_پازواری
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
در زندگی با همه‌چیز برای نخستین‌بار برخورد می‌کنیم. مانند هنرپیشه‌ای که بدونِ تمرین وارد صحنه می‌شود. اما اگر اولین تمرینِ زندگی، خودِ زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی می‌توان قایل شد؟

#بار_هستی
#میلان_کوندرا
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیر_پازواری
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار_کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
می جنگد تا ایمان گم شده اش را باز به دست آورد. به آن احتیاج دارد؛ از نداشتنش رنج می برد. انسان ناچار است به چیزی اعتقاد داشته باشد؛ باید به کسی اعتقاد داشته باشد
#ابله
#داستایوفسکی
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیر_پازواری
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار
#برشى_از_یک_کتاب
#مائده_های_زمینی
#آندره_ژید
رفیق، زندگی را بدان‌گونه که مردمان به تو عرضه می‌دارند مپذیر. پیوسته به خود بقبولان که زندگی، زندگی تو یا دیگران، می‌تواند زیباتر از این باشد. به هیچ روی آن زندگی دیگر را مپذیر؛ آن زندگی آینده را که شاید تسلی‌بخشمان باشد و یاریمان دهد تا آسان‌تر به رنج‌های این یک گردن نهیم. از روزی که رفته‌رفته دریابی که مسئول بیشتر رنج‌های زندگی نه خدا بلکه بشر است، دیگر بدان ها تن در نخواهی داد
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیر_پازواری
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار_کتابخانه_امیر_پازواری
#برشى_از_یک_کتاب
احساسِ برگزیده بودن، جزئی از هر رابطه‌ی عاشقانه است. چنان‌که در تعریف هم، عشق هدیه‌ای است که به ما ارزانی می‌شود، بی‌آنکه برایش لیاقتی نشان داده باشیم..


#آهستگی
#میلان_کوندرا
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیرپازواری
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار_کتابخانه_امیرپازواری
#برشى_از_یک_کتاب
«بعضی آدم‌ها عین یک گل نایاب هستند، دیگران به جلوه‌شان حسد می‌برند. خیال می‌کنند این گلِ نایاب تمام نیروی زمین را می‌گیرد. تمام درخششِ آفتاب و تریِ هوا را می‌بلعد و جا را برای آنها تنگ کرده، برای آنها آفتاب و اکسیژن باقی نگذاشته. به او حسد می‌برند و دلشان می‌خواهد وجود نداشته باشد. یا عین ما باش یا اصلاً نباش.»
👤سیمین دانشور
📓 سوشون
#سووشون
#سیمین_دانشور
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیرپازواری
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار_کتابخانه_امیرپازواری
#برشى_از_یک_کتاب
با گریه گفتم: «دلم برایت تنگ می‌شود. من کی تو را درست و حسابی ببینم...»        
چشم‌هایش سرخ شد و گفت: «فکر کردی من دلم برای تو تنگ نمی‌شود؟! بی‌انصاف! اگر تو دلت برای من تنگ می‌شود، من دلم برای دو نفر تنگ می‌شود.»
#دختر_شینا
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیرپازواری
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار_کتابخانه_امیرپازواری
#برشى_از_یک_کتاب
نوشتن شرح کاملی از آنچه که می خواهید روشی است که می گوید شما معتقدید که آنچه می خواهید دست یافتنی است و شما برای دریافت آن آماده اید . هر چه می توانید دقیق تر بنویسید، آمادگی بیشتری کسب می کنید.
#بنویس_تا_اتفاق_بیفتد
#هنریت_کلاوسر
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#کتابخانه_امیرپازواری
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار_کتابخانه_امیرپازواری
#برشى_از_یک_کتاب
#تیکه_کتاب

عزیزِ خوب من! تو هرگز دیر مکن! حوادث اما اگر دیر کردند، چاره‌ای نیست... صبور باش!

یارا ... نمی‌شود عمری نشست و حسرت خورد که: «ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود، و آن حادثه، قدری پیش از آن، و آن یار كه می‌طلبیدم، زودتر به دیدارم می‌آمد و این مال، که حال به من تعلق گرفته است، پارسال می‌گرفت.»

نمی‌شود یارا ... اینها که حسرت خوردنی‌ست ابلهانه و باطل، حق آدمیان کم‌عقل است. باید دوید، رسید، حادثه‌ای دیر را در آغوش کشید و گفت:
دیر آمدی ای نگار سرمست،
زودت ندهیم دامن از دست.


#نادر_ابراهیمی
# بر_جاده‌های_آبی_سرخ
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_بابلسر
#سمیه_سلطانزاده_بالى_کتابدار
#کتابخانه_امیرپازواری
Ещё