#شبهـا ڪَوشہ اے از #یادت را مـرور میڪنم #شب بخیـرهایی را بہ ستارهها مینویسم قلبـم احساس آسمان را میفهمـد و ماه را #عاشقانہ بہ بزم شبانہ اش دعوت میڪند عشــق در تمام مـن میجوشد و تـو را چہ #شاعـرانہ بہ واژه هایم میآورد من #تنهاترین ستارهام را هم در سینہ ام میفشارم و ڪتاب عشــق را ورق میزنم اما #صفحات زندڪَی هنـوز تـو را ڪم دارد...