#Repost @erfan_rezaei_navaei ——
قدیمها که بچه ها کوچک بودند ، زندگی ام پر از ای کاش ها بود .
ای کاش میتوانستم....ای کاش میشد ..
ای کاش های من همه محدود به زخم های کوچک زندگی ام بود .
حل شدنی ، با کمی درایت و توانمندی .
این روزها ای کاش های من به طرز عجیبی تبدیل شده اند به چرا؟؟
چرا بعضی از خانواده های دادخواه، فکر میکنند که بگویند فرزندشان در راه و مسیر بازگشت از جایی تیر خورده...؟؟؟ در حالی که هم من میدانم و هم خودشان که در این مسیر بی بازگشت، این جوانان به سوی مطالبه ی حق خود تغییر مسیر دادند.
من اما با افتخار میگویم ...
عرفانم به عمد از سفر طبیعت گردی ، زودتر از موعد برگشت و در جواب منعِ مادربزرگش ، از شرکت در این اعتراضات گفت : ( چرا نرم؟ اتفاقا صف اول میرم!)
و پسر من در صف اول جلوی مردم ایستاد .
پسرم از بیلبورد برای پاره کردن عکس (او) بالا رفت .
ضربه ای که برای پاره کردنش به تصویر زد ... صدایش...
صدایش ..
گوشنواز ترین صدای این روزهاست وقتی برای هزارمین بار کلیپش را میبینم . _ آخ کسی که فیلمش را گرفتی ....آرزو میکنم تنت سالم و روزگار بر وقف مرادت باشد ._
بعد جلوی صف به سمت ماشین ضد اعتراضات (به گفته خودشان ضد شورش) حمله کرد .روی ماشینِ در حال حرکت پرید ...
_ آخ فیلمبردار ..آخ فیلمبردار ...دستانت را بوسه باران میکنم ...._
بعد از زاویه ی دیگر ...پرش شجاعانه اش بر ماشین ضد اعتراضات ..._ و من باز هم سپاسگزار میشوم از کسی که صحنه را ثبت و ضبط کرد ._
این فیلمها این روز ها همه ی زندگی من شده اند .
خواستم بدین طریق سپاسگزاری کنم از کسانی که آخرین لحظات زندگیِ شجاعانه و هدفمند ِپسرم را ضبط کردند .
و به همه خانواده هایی که ، آخرین تصمیم عاقلانه ی فرزند خود را در شرکت در اعتراضات کتمان میکنند بگویم : روح فرزندان خود را بیشتر از این آزار ندهید . چرا های مرا به لعنت تبدیل نکنید . حقیقت همان است که کتمان میکنید . فرزندان شما هم مثل ِ عرفان ِ من با هدف در راه وطن و برای مردم کشته شدند . چرا؟ چرا میترسید؟!!
#عرفان_رضایی❤️ #قهرمان_وطنم🌷