در این دو روز گذشته یکی دو نفر از دوستان را دیدم که دوسه بار پست و استوری گذاشتند که این دختر عضو نیروی انتظامی بوده و آتش به اختیار بود و الان توبه کرده و مهره خود رژیم هست...
فقط ۱۸ سال داشت، دخترکی ۱۸ ساله از ایل
سگوند، از تبار ایلام، منطقه ای محروم. به نام و نام خانوادگی اش توجه کنید، دخترکی روستایی و ایلیاتی.
اوج تفریح اش سفر به کربلا بوده برای همین اول نامش کربلایی آورده شده( البته اگر همین کربلایی رو هم پیراهن عثمان نمی کنید که چرا کربلا رفته!) دانشجوی حقوق بود و برای امرار معاش به طور غیر رسمی در نیروی انتظامی خدمت میکرد. اگر در کنار سفرهایتان به دوبی، ترکیه و اروپا کمی در ایران سفر میکردید و با مردمان لر و لک آشنایی داشتید احتمالا چنین نامنصفانه در مورد این دخترک معصوم با سنگدلی گفتگو نمی کردید.
این اقوام لر و لک در مراسم عزای جوانان گل به سر می گیرند، کتل در می آورند (اسبی سیاهپوش) نقل و نبات بر سر جنازه و مهمانان می ریزند، هلهله میکنند، گیسوان خود بریده بر دست می بندند و دردمندانه جلوی جنازه می رقصند... که قلب هر انسانی را به درد می آورد.
دوست عزیز عاقل و بالغ، جمهوری اسلامی اینقدر ورشکسته شده که باید از دخترکی ۱۸ ساله روستایی استفاده کند و بعد مهره سوخته شود و اورا بکشد!! آخه به همین راحتی به یک دختر ۱۸ ساله اسلحه دادند؟! و او در خرم آباد اسلحه کشیده و حالا وجدانش به درد آمده و توبه کرده!!!! چطور دلتان می آید اینگونه سخن بگویید اینطور نامنصفانه.
بعد جرثومه فساد و تباهی اپوزیسون فیک با خون جوانان ایران فاند و پول جمع میکند و به ریش مردم ایران می خندد و کل خیزش ملی را به تاخیر می اندازد که اگر صدها شواهد مانند خورشید تابان مبنی بر خیانتش را جلوی چشمانتان بگیرند باز چشمانتان می بندید ولی از پرگویی در مورد دختری ۱۸ ساله بیگناه ابایی ندارید!!
دختری شجاع، با شهامت که راه خودرا زود پیدا کرد و به سعادت عقل رسید که من وقتی به سن او بودم به این فکر میکردم که مدل کیف و کفشم چقدر میتواند در دانشگاه دلبری کند.
اخخخ که من در مقابل انبوه شجاعت، دلاوری و شرف
منصوره سگوند و دیگر جوانان این سرزمین جز شرمساری حرفی برای گفتن ندارم.
راهش پاینده و پیروز باد.
#منصوره_سگوند