Смотреть в Telegram
• باور | Bavar •
🏴
• باور | Bavar •
🏴
از کنار محبوبش میگذشت و زیرلب زمزمه میکرد: مالي وقفت على القبور مسلماً قَبْرَ الحَبِيْبِ فَلَمْ يَرُدَّ جَوَابِي أحبيبُ ما لك لا تردُّ جوابنا أنسيتَ بعدي خلة الأحبابِ
چهشدهاست مرا؟
که توقف کردهام بر کنار قبرها
در حالی که بر قبر حبیبم سلام میکنم
و او جواب مرا نمیگوید...
-شب اول-
Поделиться
Telegram Center
Канал
Присоед.