▪️برشی از کتاب «چادر کردیم رفتیم تماشا»
«از روزی که از مدینهی طیبه بیرون آمدیم، معنی گرمای عربستان را فهمیدیم. چنان گرم است که مافوق آن متصور نیست، از آسمان و زمین آتش میبارد. آفتابه در چادر گذارد، آبش مثل آب جوش سماور میشود. فرش توی چادر چنان داغ است که دو دقیقه پا در یک جا نمیتوان گذارد. باد میآید مثل الوی تنور. بنده که به واسطهی ضعف قلب خیلی خیلی برایم سخت میگذرد. مثل مردهی متحرک جان میدهم. به خصوص بعد از فوت مرحوم خانم خیلی زیاد برایم سخت است، نه همدمی، نه مونسی، نه کسی، نه کاری، غریب، یکه، تنها، بیکس. کاش با وجود این حرفها اعمالم قبول بود. گویا هیچ قبول نباشد، آن هم با خداوند است.»
📚اطلاعات کتاب
▫️چادر کردیم رفتیم تماشا
▫️سفرنامهی عالیه خانم شیرازی
▫️از مجموعهی «سفرنامههای قدیمی زنان»
▫️چاپ پانزدهم
▫️تعداد صفحات: ۲۴۸ صفحه
▫️خرید از کتابفروشیها و
atraf.ir
@atrafpublication