ترقی هر مملکت منحصر به مدرسه و روزنامه است، نه مدارس قدیمی ایران #قاجار #فارسی #کتاب_مرجع #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی جناب میرزا علی خان امین الدوله صدر اعظم، سابق بر این، در پیشکاری آذربایجانش در تبریز ایجاد مدرسه مليه مسمی به «رشديه» نمود. در ماه رجب المرجب هزار و سیصد و پانزده در طهران، در حوالی منزل خود، به شراکت جمعی از رجال ایجاد مدرسه ملیه کرد و اسمش را مدرسه «رشديه» نهاد. سرمایه مخارجش ده هزار تومان بود که دو هزار تومان را اعلیحضرت همایونی داد و مابقی را خود و سایر رجال. در حقیقت اول ایجاد مدرسه ملیه است در طهران [که] در عهد سلطنت جاوید مدت اعلیحضرت مظفرالدین شاه قاجار بر پای شد. سایر مدارس ملیه از وی فرا گرفتند. ترقی هر مملکت منحصر به مدرسه و روزنامه است، نه مدارس قدیمی ایران. خلاصه این مدرسه شامل پنجاه شاگرد بود که بیست و پنج نفر از آنها مجانی و بلاعوض درس می خواندند و بیست و پنج نفر دیگرش ماهانه از قرار نفری «ابتدائی» يک تومان و «علمی» پانزده هزار دینار به مدرسه ماه به ماه می دادند. معلم مدرسه میرزا حسن رشدیه بود که تدریس این نوع مدارس را به روشی مخصوص در اسلامبول یاد گرفته بود و تا آن روز در طهران آن نوع ابتدائي سهل المأخذ نمی دانستند و به شاگرد یاد نمی دادند. مدت تحصیل در این مدرسه چهار سال بود. در آنجا زبان فارسی و خط و ترجمه علوم جديده خارجه از قبیل جغرافیا و هیئت و حساب تحصیل می شد. بعد از انقضای چهار سال شاگرد مجاز است که به مدرسه دیگر برود یا به کسب و صنعتی پردازد.(ص ۱۹۴)
مأخذ: سپهر،عبدالحسین خان. یادداشتهای ملک المورخین و مرآت الوقایع مظفری. با تصحیحات و توضیحات و مقدمه های:دکتر عبدالحسین نوائی. انتشارات زرین. پاییز ۱۳۶۸ @atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی pinned «روشنفکران، بی اعتنا به حبس و زنجیر و تازیانه و اعدام از پا نمی نشستند. #قاجار #کتاب_مرجع #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی پس از سپهسالار، اندیشه آزادی و گسستن زنجیرهای استبداد، برای مردم روشنفکر ایران دیگر يک رویا نبود بلکه يک خواست عمومی و يک جبر تاریخی…»
روشنفکران، بی اعتنا به حبس و زنجیر و تازیانه و اعدام از پا نمی نشستند. #قاجار #کتاب_مرجع #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی پس از سپهسالار، اندیشه آزادی و گسستن زنجیرهای استبداد، برای مردم روشنفکر ایران دیگر يک رویا نبود بلکه يک خواست عمومی و يک جبر تاریخی بود. چنان بود که روشنفکران، بی اعتنا به حبس و زنجیر و تازیانه و اعدام از پا نمی نشستند. مستشارالدوله کتاب «يک كلمه» می نوشت وصريحاً اعلام می کرد که دوای تمام دردهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ایران يک كلمه «قانون» است و ملکم هم در لندن، روزنامه قانون می نوشت. شواهدی در دست است که حتی ناصرالدین شاه هم این ضرورت را دریافته بود و قصد داشت که پس از جشنهای پنجاهمین سال به اصلاحاتی در کار اداره کشور دست بزند. اما عمرش وفا نکرد.(نگاهی به حوادث سالهای ۱۳۲۲ _ ۱۳۲۴ اشاراتی گذرا به وقایع مشروطیت. ص ۱۵)
مأخذ: سپهر، عبدالحسین خان. یادداشتهای ملک المورخین و مرآت الوقایع مظفری. با تصحیحات و توضیحات و مقدمه های:دکتر عبدالحسین نوائی. انتشارات زرین. پاییز ۱۳۶۸ @atorabanorg
✍برگردان:《مهرداد عاشق نمایش (تئاتر) بود او صحنه های دراماتیک را به نمایش گذاشت تا توانایی چشمگیر خود را در مصرف خوراک با گوشت و شراب سمی نشان دهد. در چنین شبهایی نه تنها سرگرمی را فراهم میکرد، بلکه شهرت شکست ناپذیری پادشاه زهرآگین را افزایش داد.》
[برای نمونه مهرداد ششم در نمایش ها یک جنایتکار محکوم به اعدام را به صحنه می آورد ، مقداری سم را در خوراک و شرابی میریختند. مهرداد و فرد محکوم به اعدام در مقابل انبوه تماشاگران هردو هم زمان از یک خوراک و شراب زهرآلود میخوردند. مهرداد با ایمونولوژیست بودن و مصونیت مقابل سموم به دلیل عمل مهردادگری(میتراداتیسم)و مصرف روزانه میتراداتیوم که هردو مورد ساخته خودش بودند آسیبی نمی دید اما فرد جنایتکار مقابل جمعیتِ مردم جان می سپارد]
📚بن مایه:پادشاه زهرآگین: زندگی و افسانه مهرداد، مرگبارترین دشمن روم، آدرین مایور، انتشارات دانشگاه پرینستون،برگ ۲۳۷ @atorabanorg
نجم ثانی برخواست و به مسجد درآمد و این چندین هزار مرد را با زن و فرزند به قتل آوردند و فرمود که حتی سگ و گربه های قرشی را به قتل در آوردند و فرمود که هموار کنید . و چون کسی در آن دیار زنده نماند فرمود حال اندکی دلم تسلی یافت . عوض قتلعام چنگیزخان و امیر تیمور را کردم.......
با وجود این، برخی متون ارمنی وجود دارد که مناسب هستند تا پرتوی به تاریخ و ترکیب انجمن گزینشی بیندازند. اما جالب ترین مساله در این است که متون ارمنی از وجود مجمع های مختلف گزینشی خبر می دهند. انجمن گزینشی را به روشن ترین وجهی می توان مشخص کرد منحصراً متشکل از شهسواران است. بنابراین، انجمن مركب از نژادگان موظف به خدمت سپاهیگری، شاید هم سرسپردگان ایشان است. ما چنان انجمن گزینشی را فراخوانده برای انتخاب جاثلیق، باز می یابیم. مسلماً به آدمی این احساس دست می دهد که چنان مجمع گزینشی، بیشتر برای شاه گزینی مناسب است تا انتخاب یک رهبر روحانی. از این رو یک مجمع گزینشی موجود، برای انتخاب بالاترین مقام کلیسایی هماهنگ شده است. این نیروها، متشکل از سواران نژادها، در این جا نوعی از مجلس اعیان را که«انجمن کشوری» نامیده می شود، تشکیل می دهند. در این خصوص آموزنده ترین بخش، فاستوس بیزانسی است. ترکیب تقریباً دیگرگونه ای را «انجمن لشگری» افزایش یافته با شهربها، قضات و نمایندگان پایگان روستایی که فاستوس بیزانسى ذکر می کند، نشان می دهد. در چنان مواردی تأکید می شود که سخن از «تمامی مردان سرزمین ارمنستان» می رود. اصطلاحی فنی به نظر می رسد وجود نداشته باشد اما از آنجا که تصریح می گردد، انجمن کل اهالی را در بر می گیرد، بایستی توجه شود که اصطلاح اختصاری «تمامی نژادگان و روستائیان» در زبان ارمنی وجود دارد. نوع سوم، انجمن کشوری با اسقف ها در عهد مسیحیت است. این مجمع -که به عنوان حالت مهمی قابل توجه است - همچون مجمع متشكل از شهسواران، تحت ریاست مستقیم شاه قرار دارد. در مورد این نوع سوم (شهسواران افزایش یافته با اسقفها) آدمی می تواند پرسان شود که آیا رهبران مغان و روحانیت به زمان پیش از مسیحیت به عوض اسقف های بعدی - اعضای این مجمع نبوده اند؟ گونه دوم، انجمن کشوری همگانی که نه مجلس اعیانی بلکه یک مجلس عام واقعی را نمایندگی می کرد، به نظر می رسد هنگامی که کشور فاقد شاه با شاه ناتوان از انجام دادن مسئولیت هایش به عنوان فرمانروای وقت بوده واقعاً فرا خوانده باشد. با این همه، شرایط چنان مطمئن نیستند تا آن را با چنین تعریف کلی بتوانیم جایگزین کنیم. در مورد شرایط پارتی به طور اختصار می توان اظهار کرد که سلطنت انتخابی به خوبی مدلل است. اما تا چه اندازه، اهمیتی فراتر از سلطنت موروثی داشته، همچنان ناروشن باقی می ماند. محتملاً همیشه چنان بوده که پادشاه نیرومندی، قادر بوده نامزد محبوب خود (کلاً یکی از پسرانش) را به عنوان جانشین به تأیید انجمن گزینشی برساند. انجمن گزینشی معمولاً بایستی مجلسی اشرافی که بالاخص بزرگان پارتی در آن نقش تعیین کننده ای داشتند، بوده باشد. فقط در مواقع اضطراری، در شرایط بسیار حاد، مجلس عامی که هر سه پایگان در آن حضور داشتند، فرا خوانده می شد. ما پیشتر مشاهده کرده ایم که اهالی ارمنستان به نژادگان (به ایرانی آزاتان)، و غیر نژادگان (به ایرانی، شینکان) مردم دون پایه، تقسیم می شوند. این دو پارگی به خوبی با روایات تاسیت، همخوانی دارد زیرا در اینجا تمایزی اصولی میان نژادگان یا ممتازان و مردم دون پایه انجام می گیرد. تاسیت چنین می گوید که ستمگری گودرز - هم برای مردم دون پایه و هم نژادگان - غیر قابل تحمل بوده است. بر خلاف این، خبر که تفاوتی در بین (۱) در آن قایل می گردد سواری سودمند است زیرا تاسیت شرایط سلوکیه را در اینجا بحث می کند. با همه این، دو پارگی موجود قابل توجه است. برای این که (ممتازان) مجلس سنایی متشکل از ۳۰۰ نماینده را تشکیل می دهند که با شرایط دیگر پارتی به خوبی هماهنگی دارد. بنابر این محتمل است سلوکیه بر مبنای الگوی حکومت پارتی و نه چون کشور - شهر یونانی، چنانکه در کل تا حال قابل انگاشت (تصور) به نظر می آمد، اداره می شد.(ص ۱۵۷_۱۶۰)
۱)Plebs و Primores
مأخذ: ویدن گرن، گئو. فئودالیسم در ایران باستان. ترجمه: هوشنگ صادقی. نشر قطره. سال ۱۳۷۸ @atorabanorg
قاجاریه حتی در زمان برافتادنش هم به کشور ضربات خودش را زد . یک نمونه :الماس زرد جواهرات سلطنتی ایران یکی از الماس هایی که احمدشاه قاجار از ایران خارج کرد #قاجار #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعد از مرگ احمدشاه الماس در نهایت به نوه اش رسید و او الماس را در حراجی Sotheby در سال ۱۹۸۳ به فروش گذاشت. الماس زرد سلطنتی ایران در این حراجی توسط یک کلکسیونر خریداری شد.این جواهر بار دیگر در سال ۲۰۱۳، در حراجی دیگری در ژنو به فروش گذاشته شد. تخمین پیش از فروشی بین یک میلیون و ۴۶۰ هزار دلار تا یک میلیون و ۸۸۰ هزار دلار بود ، اما الماس بسیار بالاتر از برآورد و با قیمت ۳ میلیون و ۱۹۴ هزار دلار به فروش رسید که دو برابر تخمین اولیه بود. این قیمت افزایش یافته بدون شک بخاطر منشأ تاریخی و سلطنتی الماس بود.
◻️این الماس زیبا با وزن ۵۳.۷۴ قیراط یکی از گران ترین الماس های زرد فروخته شده دنیا هست. ◻️بنابر گزارشات موسسه GIA این الماس دارای رنگ طبیعی زرد فانتزی، تراش کوسن و ضوح SI-۱ می باشد @atorabanorg
این سنگنوشته مربوط به حمام تاریخی « تَخْتَ کالِه استانبول » است که توسط بایزید دوم عثمانی و به دستور خزانه دارش « فیروز آقا » نگاشته شده است. کتیبه به زبان فارسی است و مربوط به ۸۹۴ قمری ( ۸۶۷ خورشیدی ، ۱۴۸۸ میلادی ) که سلطان وقت عثمانی در آن#شاه_ایرانخوانده شده است : ابویزید خان، شَهِ ایران
مفهوم سیاسی_جغرافیایی ایران زمین و مفهوم هویتی ایرانی، در تاریخ از چنان جایگاه بالا و گسترده ای برخوردار بوده است که حتی سلاطین عثمانی خود را « سلطان ایران، خسرو ایران، شاه ایران » میخواندند @atorabanorg
این چوگان ساخته هنرمندان تبریزی از هدایای استانی بود که رضاشاه و بعدا محمدرضا شاه در روز تاج گذاری خود به دلیل علاقه به مردم آذربایجان و اهمیت تاریخی این ولایت به کار بردند. در مسئله سلطنت ، تبریز در دوران قاجاریه ولیعهد نشین بود
◻️متن روی عصا: «تقدیم از طرف جاننثاران اهالی آذربایجان به پیشگاه اعلیحضرت همایونی»
◻️نگهداری در موزه جواهرات ملی ایران واقع در خزانه بانک مرکزی @atorabanorg
از گزارش های یوستین می دانیم که بزرگترین پسر بنابر سنت پارتی جانشین پدر می شد. به خصوص شهادت آشکار او در(۱) می باشد: «از او دو پسر باقی ماند، مهرداد و فرهاد؛ که بنابر سنت، فرهاد، پسر بزرگتر جانشین پدر شد.» بدین ترتیب این سنت رایج در میان قوم پارت بود. فرهاد اول، پادشاهی را به جای پسرانش به مهرداد که بسیار مدیون او بود... تفویض کرد. دلیل ارجحیت برادرش در قبال پسرانش نیز ذکر می شود. «این یکی شخصیتی فوق العاده بود و شاه وظیفه خود دانست بیشتر به عنوان شاه فکر کند تا پدر..... از این رو می بایستی در فکر سرزمین پدری باشد تا فرزندان» نگرانی برای رفاه کشور او را بر آن داشت تا برای شاهی، خویشاوندی را که برازنده تر از فرزندان خود بود به جانشینی تعیین کند. قسمت دیگری نیز در این ارتباط واجد اهمیت است. ارد کهنسال پس از مرگ پسرش پاکور که در جنگ با رومیان از پای درآمده بود، می بایست جانشینی برگزیند. «بعد از سوگواری طولانی، پیر مرد بیچاره را درد دیگری در بر گرفت تا چه کسی را از میان سی فرزندش به جای پاکور بر تخت نشاند». انتخاب او به شوربختی انجامید تا حدی که یوستین، نامزد جانشینی فرهاد را بزرگ ترین رذلها می نامد. ظاهراً شاه آزاد بوده تا یکی از سی پسر را انتخاب کند یا همه را، چنانکه فرهاد اول انجام داده بود، کنار بگذارد. بنابراین، تصویر نظام ولیعهدی که یوستین گزارش می کند به صورت زیرین است: شاه در حین دوران پادشاهی اش جانشین خود را اعلام می کند که ظاهراً انتخاب وی را انجمن گزینشی (سنا) تأیید می کند. سنا بعداً صلاحیت دارد این شاه را عزل کند. از این رو سنا در چنان موردی می تواند با تکیه بر ابتکار عمل خود، شاه جدیدی را مستقیماً برگزیند. ولیعهدی همیشه به خاندان مشخص حکومتگری، اشکانی، محدود است اما آدمی در محدوده این خاندان آزاد بود تا شایسته ترین را برگزیند. بنابراین استحقاق پادشاهی را کل خاندان شاهی و نه شخص واحدی دارا است. یوستین در مورد ترکیب و دیگر اختیارات سنا اطلاع دقیق تری را به دست نمی دهد. اطلاعات استرابو در این جا می تواند مدد رسان باشد. هر چند که داده های وی احتمالاً مشکلاتی را برایمان به بار می آورد. او عنوان می کند که در امپراتوری پارت در مجلس گزینشی وجود داشته که یکی متشکل از «خویشاوندان» شاه و دیگری، متشکل از «فرزانگان و مغان» بود. ظاهراً در مرحله اول كليه اعضاء خاندان شاهی و در درجه دوم، بزرگسالاران با اعضاء خانواده هایشان از دودمان های بزرگ جزو خویشاوندان هستند. این خانواده ها خود را به عنوان خویشان سببی خاندان شاهی به حساب می آوردند. مجمع دوم، فرزانگان و مغان را می توان متشکل از دینیاران، قضات و دبیران دانست. در این صورت، بزرگسالاران و نژادگان در رده نخست، قضات و دبیران در رده دوم و دینداران در رده سوم قرار دارند. از جانب دیگر، به خوبی ممکن می نماید «فرزانگان و مغان» را به عنوان دگر نویسی مفهوم دینیاران تصور کنیم؛ زیرا به هر حال از عهد ساسانیان آگاهیم که مغان به منزله قاضی نیز انجام وظیفه می کردند. بدین ترتیب نامعلوم به نظر می رسد حقیقتاً چه چیزی با نامیدن «فرزانه» مد نظر بوده است. این مجمع دوم، چنان که آدمی می انگارد، هر چند خصلتی شورایی دارد با این همه باید صلاحیت نیز داشته باشد تا در شاہ گزینی سهیم بوده باشد. محتمل می دانند که انتخاب انجام یافته در انجمن گزینشی خویشاوندان، تاییدی تشریفاتی نیز در انجمن فرزانگان و مغان داشته است. این اظهار نظر انگارهای است که اگر مطالب دیگری از دوره پارتیان ارائه شود، به خوبی قابل دفاع نیز می باشد. این کار، چنان که به نظر می آید، تا حال انجام نشده و آدمی در فرض یاد شده در جا زده است.(ص ۱۵۵_۱۵۷)
۱) XL I 3
مأخذ: ویدن گرن، گئو. فئودالیسم در ایران باستان. ترجمه: هوشنگ صادقی. نشر قطره. سال ۱۳۷۸ @atorabanorg
در حکومت پارتیان نیز فقط روی یک خاندان شاهی، اشکانی که شاهان از میان آن برگزیده می شوند، می توانیم حساب کنیم. وگرنه شرایط طی این دوران بسیار آشفته تر به ویژه در اواخر فرمانروایی خاندان شاهی اشکانی است. اگر چه یوستین در (۱) عنوان می کند که بر اساس سنت، بزرگ ترین پسر، جانشین پدر می شد اما این خبر همیشه با جریان واقعی وقایع، چنانکه از خیلی پیش تر نشان داده شده است، مطابقت نمی کند. فرهاد اول حدود ۱۷۱ پ.م. درگذشت و با وجودی که خود، پسران متعدد داشت جانشین وی برادرش میترادات اول شد. اردوان دوم، حدود ۱۲۸ پ.م. جانشین برادرزاده اش، فرهاد دوم شد. هر چند ممکن می نماید فرهاد دوم پسری نداشته باشد اما با توجه به شرایط ایران چنین انگاشتی تقریبا ناممکن به نظر می آید شرایط در میانه سدۀ نخست بعد از میلاد، گاهگاهی حتی به هرج و مرج می کشد: مدعیان متعدد تاج و تخت به نام خود سکه می زنند. اوضاع و احوال دقیق هنوز هم، به صورت نسبی، غیر قابل رویت است. بی شک سیناتروک یکی از این غاصبانی است که در حوالی سال ۷۷ پ.م. شاه شد. حکومت ستمگرانه فرهاد چهارم که از جانب پدر به جانشینی و نیابت سلطنت منصوب شده بود، بانی شورشی همگانی شد که در جریان آن تیرداد دوم در حوالی ۳۰ پ.م. به قدرت رسید. اگرچه بار دیگر فرهاد خونخوار در دستیابی به قدرت کامیاب شد، اما سرانجام به دست پسر کوچکش که با نام فرهاد پنجم بر تخت نشست به قتل رسید. اما از پس سلطنتی کوتاه مدت، تقریبا در اوایل سالشمار نو از پادشاهی بر کنار و برادری بزرگ تر به نام ارد سوم جایگزین وی شد که همو نیز حوالی سال ششم پس از میلاد به قتل رسید. پس از آنکه ارد کشته شد، بار دیگر یکی از اعقاب فرهاد چهارم با نام ونون از روم به شاهی فرا خوانده شد که پادشاهی او نیز دوامی نیافت. ناخوشنودی از عادات غير اشکانی این پادشاه، منجر به شورش جدیدی شد که طی آن، شورشیان، اردوان سوم را که تنها از جانب مادری تبار از خاندان اشکانی داشت، در حوالی ده بعد از میلاد، به شاهی نشاندند. بدین سان کار بدان جا رسید که شاخه ای سببی از خاندان حکومتگر را به خاندان شاهی انتخاب کردند. کدامین مجمع در آن وقت انتخاب شاهنشاه را در اختیار داشته است؟ برای پاسخگویی بدین مشکل، یوستین در (۲) یادآوری مهمی را ذکر می کند که چنین است: «مهرداد پادشاه پارتیان به علت قساوتش پس از جنگ با ارمنستان، توسط سنای اشکانی از سلطنت خلع گردید». بنابراین، این سنا اختیارات قانونی داشته است تا شاه را عزل کند. از این رو به هیچ وجه تصادفی نیست وقتی یوستین (در واقع مأخذ او پومپئوس تروگوس) افعال زیرین را به کار می بندد: به جای فرهاد، عمویش اردوان بر تخت نشانده شد. به شاهی تعیین کردن بعد از مرگ مهرداد، پادشاه پارتیان، پسرش فرهاد بر تخت نشانده شد در غیاب او پارتیان، تیرداد را به شاهی نشانده بودند. (5 ما در اینجا شاهد کاربرد فعلهایی همچون(۳) هستیم. به نظر می رسد چنین اصطلاح هایی اشاره به گزیدن، نشاندن، نامیدن شاهی داشته باشند. بنابراین، سنا از یک سو حق دارد شاه را عزل کند (۴) و از دیگر سو صلاحیت دارد شاه جدیدی را برگزیند و بر تخت نشاند. پس مجبوریم در گفت آوردهای یاد شده، سنا را به عنوان عاملی جدی فرض نهیم. از جانب دیگر، شاه هنوز هم، چون عهد هخامنشی، به هنگام انتخاب جانشین اش به شاهی حق انتخاب دارد. این امر ظاهراً از شرایط یاد شده به هنگام مرگ فرهاد اول و جلوس مهرداد بر تخت استنباط می شود.(ص ۱۵۳_ ۱۵۵)
۱)XL Is ۲)XLII 4,1 ۳)statuere ,nominare, constituere, sustiture ۴)pellere
مأخذ: ویدن گرن، گئو. فئودالیسم در ایران باستان. ترجمه: هوشنگ صادقی. نشر قطره. سال ۱۳۷۸ @atorabanorg
کهن ترین کتیبه امپراتوری عثمانی در استانبول ، کتیبه مزار اولین مفتی این شهر به زبان فارسی و با نام اهورایی ایران #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی
شهر استانبول یا همان « کُنْسْتانْتینوپولیس » پیشین در سال ۱۴۵۳ م توسط سلطان محمد دوم فتح میشود و شخصی به نام خضربیگ (چلبی) را به عنوان قاضی و مفتی اعظم شهر برمیگزیند. بر روی مزار این شخص کتیبهای مربوط به ۱۴۵۹ م وجود دارد، که خضربیگ مفتی « #ایران_زمین » خوانده شده است
خیر خلـق الله استـاد الورای مفتی ایرانزمین مشکلگشای خضربیگ از آن وصـی مملکت روح پاکش کرد عـزم آن سـرای بــهــر یــادش از زبــان قدسیـان گفته شد تاریخ او دار رحمت ای
کشور نو بنیاد ترکیه که چندی از تاسیس آن نمی گذرد در مراسم اهدای جوایز علمی توبیتاک (با حضور اردوغان که اصالتا اهل گرجستان هستن ایشان) برای نمایش پیشینهی علمی ترکیه از تصاویر دانشمندان ایرانی نظیر ابنسینا و بیرونی و فرغانی و... استفاده کرد و امثال دانشمندان آفریقایی مثل ابن خلدون
این دزد های روزگار حتی برای ابن سینا یک تصویر مسخره ای ساخته اند با چهره مغولی_ترکی
کشور ترکیه در ۲۹ اکتبر سال ۱۹۲۳ میلادی یک سال پس از نابودی امپراتوری عثمانی با ملت سازی و هویتی دروغین تاسیس شد چند سالی قبل از آن یعنی در سال ۱۹۱۵ طی قیام گرگ های خاکستری یا ترکان جوان با همکاری عثمانی ها یک تبعید و نسل کشی میلیونی علیه ارامنه ، کردها ، آشوری ها، یونانیان و .. به راه انداختند تا زمینه برای کشوری نو بنیاد با هویتی جدید را فراهم کنند طی این دوران، تصوری برای سردمداران ایجاد شده بود مبنی بر اینکه ایجاد کشوری جدید و نوین (تُرکیه) برای تُرکها در گرو ایجاد کشوری با یک نژاد واحد است و این کار با تصفیه و پاکسازی قومی ، زبانی و نژادی صورت میپذیرد