وراثت شاهی، شاه گزینی و انجمن(شماره ۴)
#اشکانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
۲)شرایط اشکانی
در حکومت پارتیان نیز فقط روی یک خاندان شاهی، اشکانی که شاهان از میان آن برگزیده می شوند، می توانیم حساب کنیم. وگرنه شرایط طی این دوران بسیار آشفته تر به ویژه در اواخر فرمانروایی خاندان شاهی اشکانی است. اگر چه یوستین در (۱) عنوان می کند که بر اساس سنت، بزرگ ترین پسر، جانشین پدر می شد اما این خبر همیشه با جریان واقعی وقایع، چنانکه از خیلی پیش تر نشان داده شده است، مطابقت نمی کند. فرهاد اول حدود ۱۷۱ پ.م. درگذشت و با وجودی که خود، پسران متعدد داشت جانشین وی برادرش میترادات اول شد. اردوان دوم، حدود ۱۲۸ پ.م. جانشین برادرزاده اش، فرهاد دوم شد. هر چند ممکن می نماید فرهاد دوم پسری نداشته باشد اما با توجه به شرایط ایران چنین انگاشتی تقریبا ناممکن به نظر می آید شرایط در میانه سدۀ نخست بعد از میلاد، گاهگاهی حتی به هرج و مرج می کشد: مدعیان متعدد تاج و تخت به نام خود سکه می زنند. اوضاع و احوال دقیق هنوز هم، به صورت نسبی، غیر قابل رویت است. بی شک سیناتروک یکی از این غاصبانی است که در حوالی سال ۷۷ پ.م. شاه شد. حکومت ستمگرانه فرهاد چهارم که از جانب پدر به جانشینی و نیابت سلطنت منصوب شده بود، بانی شورشی همگانی شد که در جریان آن تیرداد دوم در حوالی ۳۰ پ.م. به قدرت رسید. اگرچه بار دیگر فرهاد خونخوار در دستیابی به قدرت کامیاب شد، اما سرانجام به دست پسر کوچکش که با نام فرهاد پنجم بر تخت نشست به قتل رسید. اما از پس سلطنتی کوتاه مدت، تقریبا در اوایل سالشمار نو از پادشاهی بر کنار و برادری بزرگ تر به نام ارد سوم جایگزین وی شد که همو نیز حوالی سال ششم پس از میلاد به قتل رسید. پس از آنکه ارد کشته شد، بار دیگر یکی از اعقاب فرهاد چهارم با نام ونون از روم به شاهی فرا خوانده شد که پادشاهی او نیز دوامی نیافت. ناخوشنودی از عادات غير اشکانی این پادشاه، منجر به شورش جدیدی شد که طی آن، شورشیان، اردوان سوم را که تنها از جانب مادری تبار از خاندان اشکانی داشت، در حوالی ده بعد از میلاد، به شاهی نشاندند. بدین سان کار بدان جا رسید که شاخه ای سببی از خاندان حکومتگر را به خاندان شاهی انتخاب کردند. کدامین مجمع در آن وقت انتخاب شاهنشاه را در اختیار داشته است؟ برای پاسخگویی بدین مشکل، یوستین در (۲) یادآوری مهمی را ذکر می کند که چنین است: «مهرداد پادشاه پارتیان به علت قساوتش پس از جنگ با ارمنستان، توسط سنای اشکانی از سلطنت خلع گردید». بنابراین، این سنا اختیارات قانونی داشته است تا شاه را عزل کند. از این رو به هیچ وجه تصادفی نیست وقتی یوستین (در واقع مأخذ او پومپئوس تروگوس) افعال زیرین را به کار می بندد: به جای فرهاد، عمویش اردوان بر تخت نشانده شد. به شاهی تعیین کردن بعد از مرگ مهرداد، پادشاه پارتیان، پسرش فرهاد بر تخت نشانده شد در غیاب او پارتیان، تیرداد را به شاهی نشانده بودند. (5 ما در اینجا شاهد کاربرد فعلهایی همچون(۳) هستیم. به نظر می رسد چنین اصطلاح هایی اشاره به گزیدن، نشاندن، نامیدن شاهی داشته باشند. بنابراین، سنا از یک سو حق دارد شاه را عزل کند (۴) و از دیگر سو صلاحیت دارد شاه جدیدی را برگزیند و بر تخت نشاند. پس مجبوریم در گفت آوردهای یاد شده، سنا را به عنوان عاملی جدی فرض نهیم. از جانب دیگر، شاه هنوز هم، چون عهد هخامنشی، به هنگام انتخاب جانشین اش به شاهی حق انتخاب دارد. این امر ظاهراً از شرایط یاد شده به هنگام مرگ فرهاد اول و جلوس مهرداد بر تخت استنباط می شود.(ص ۱۵۳_ ۱۵۵)
۱)XL Is
۲)XLII 4,1
۳)statuere ,nominare, constituere, sustiture
۴)pellere
مأخذ: ویدن گرن، گئو. فئودالیسم در ایران باستان. ترجمه: هوشنگ صادقی. نشر قطره. سال ۱۳۷۸
@atorabanorg