ای دوست،
درازنای شب اندوهان را از من بپرس
که در کوچه عاشقان تا سحرگاه،
رقصیدهام!
و طول راه جدایی را
از شیون عبث گامهای من
بر سنگفرش حوصلهی راه
که همپای بادها در شهر و کوه و دشت
به دنبال بوی تو
گردیدهام
و ساعت خود را
با کهنه ساعت متروک برج شهر،
میزان نمودهام!
ای نازنین
اندوه اگر که پنجه به قلبت زد،
تاری ز موی سپیدم
در عود سوز بیفکن
تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری!
#نصرت_رحمانی
@asru1