پرهیز کن از آنان که میگویند ما دست آخر خوشگلهای بازندهایم آنان که با موهای بلندشان منتظر مجازات میایستند انان که در ساحل برای انزوای ما میگریند.
تنها نیستیم ما در تمام دشتها و کوهها برادرانمان در جنگل و دریا خواهرانمان حتی در توندرای یخزده برادرانی داریم کنار آتشها سرود میخوانند و سلاح میآرند تکثیر میشوند زمین را بازپس میگیرند. کجا برویم، یارانمان چشم به راهند هیچ تبعیدگاهی نیست که از آنجا "به خانه خوش آمدی" بشنویم کجا برویم صبحت بخیر برادر خواهر بگذار بازو به بازو تلاش کنیم بگذار دوشادوش بجنگیم.
باور نداشتن شجاعت نداشتن است آنکه میگوید "ایکاش باور داشتم" به سادگی به این معناست که بزدل است، راضی است که تماشاچی باشد، در صحنهای که تماشاچیان نیستند وقتی که دستها به کاری برنخیزند به ضدیت برمیآیند یا فروافتاده و بیکار دست به سینه یا روزنامهی پردروغ را برمیدارند یا فرمان ماشین میگیرند در هرزه گردیها.