عاشقانه های فاطیما

گاهی آدم رمانی نیمه‌تمام دارد، می‌رود خانه چای دم می‌کند، سیگاری زیر لب می‌گذارد، تکیه به بالشی می‌دهد و نرم نرم می‌خواند. خب، بدَک نیست. برای خودش عالمی دارد، اما بدبختی این است که هر شب نمی‌شود این کار را کرد.
آدم گاهی دلش می‌خواهد بنشیند و با یکی در مورد کتابی که خوانده است حرف بزند، درست انگار دارد دوره‌اش می‌کند. اما کو تا یکی این طور و آن همه اُخت پیدا بشود؟!

#هوشنگ_گلشیری
@asheghanehaye_fatima

▫️

چیزی نیست که بشود با قرص و آمپول و نمی‌دانم قدم‌زدن کنار خیابان یا روشن‌کردن یکی دو سیگار کاریش کرد. این‌جا، باور کنید، من گاهی دیگر انگار نمی‌توانم نفس بکشم.

#هوشنگ_گلشیری

@asheghanehaye_fatima

▫️

چیزی نیست که بشود با قرص و آمپول و نمی‌دانم قدم‌زدن کنار خیابان یا روشن‌کردن یکی دو سیگار کاریش کرد. این‌جا، باور کنید، من گاهی دیگر انگار نمی‌توانم نفس بکشم.

#هوشنگ_گلشیری

@asheghanehaye_fatima

بخشیده‌ام، شما هم اگر بخواهید می‌توانید ببخشید؛ آدم زمین نیست که بتواند بار همه این تلخی‌ها را به دوش بکشد.


#هوشنگ_گلشیری


@asheghanehaye_fatima

.
شب را گذار نیست!

                اما به چشم‌های تو

                       ای چشمه امید!

                             شب پایدار نیست ...


                                 #هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

اکنون
خاموش‌ترین زبان‌ها را در کام دارم
با پرنده‌ای بر ترک
که هجاها را به یاد نمی‌آرم
می‌رانم
می‌رانم.

از بهار چیزی به منقار ندارم
از شرم منتظران به کجا بگریزم
هر شب
همه شب
در تمامی سردابه‌های جهان
زنی که نام مرا به تلاوت نشسته است
هر شب
همه شب
در همه محراب‌ها
بوی مذهبی که اندوهگینم می‌کند!

ای آبرویِ اندوه من
سقوط مرا اینک! از ابرها ببین:

_چونان باژگونه بلوطی
که بر چشم پرنده‌ای _

بر کدامین رودبار می‌راندم
هر روز
همه روز
با مردی که در کنار من
مه صبحگاهی را پارو می‌کرد.

در آواز خروسان
هر صبح
همه صبح
به کدامین تفرج‌ می‌رفتم
با لبخنده‌ای از مادر
که به همراه می‌بردم.

اینک شیهه‌ی اسب است که شب‌چره را مرصع می‌کند
و ترکه چوپانان
که مرا به فرود علامتی می‌دهند.



#هوشنگ_چالنگی

@asheghanehaye_fatima

‏خب، آدم همیشه می‌داند که جاهای دیگری هم هست، ولی می‌مانَد...


#هوشنگ_گلشیری



@asheghanehaye_fatima

با یک قلب
و دو پلکِ دور پرواز
کنارِ سایه‌ات
می‌نشینی و
اندوه
تکه‌ تکه‌ات می‌کند...

#هوشنگ_آزادی‌ور



@asheghanehaye_fatima

چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دِلم می‌ترکد
دلِ تنگم ز عطش می‌سوزد
شانه‌ای می‌خواهم
که گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
ولی افسوس که نیست...

#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

گاهی دوسـت داشتن آدم ها درد دارد :



#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

.
نمی‌دانم تا به حال خواب‌هاتان را یادداشت کرده‌اید تا مثلاً ببینید عاشق هستید یا نه؟

#هوشنگ_گلشیری

@asheghanehaye_fatima

دیگر مرا نیاز به صبحی نیست
من خویش را کنار تو میخواهم

#هوشنگ_چالنگی


@asheghanehaye_fatima

مرا که مست تو ام
این خمار خواهد کشت...!!!

#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دور تر از عمرِ آرزومند است

#هوشنگ_ابتهاج


@asheghanehaye_fatima

‏بخت از مَنَت گرفت و
دلم آن‌چنان گریست
کز دست کودکی
بربایی پرنده‌ای!





#هوشنگ_ابتهاج

@asheghanehaye_fatima

.
‏کفران نعمت
      می‌کنند مردم ؛
               نمی‌رقصند!


#هوشنگ_گلشیری


@asheghanehaye_fatima

‌.
یک زن اگر بخواهد
با احساسش زمستان را
بهار میکند ... 🌱

#هوشنگ_ابتهاج
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima

‌
من می گویم
آدم اگر کسی را دوست داشته باشد
باید با صدای بلند بگوید!

#هوشنگ_گلشیری
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima

خوشا صبحی که چون از خواب خیزم
به آغوش تو از بستر گریزم

گشایم در به رویت شادمانه
رخت بوسم، به پایت گل بریزم

#هوشنگ_ابتهاج
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima