عاشقانه های فاطیما

#سیمین_دانشور
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
790
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
گریه نکن خواهرم؛
در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت.
باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی؟!


📕سووشون
#سیمین_دانشور‌



@asheghanehaye_fatima
کاش دنیا دست زن‌ها بود، زن‌ها که زاییده‌اند یعنی خلق کرده‌اند و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند. قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ‌کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچوقت عملا خالق نبوده‌اند، آنقدر خود را به آب و آتش می‌زنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زن‌ها بود، جنگ کجا بود؟

#سیمین_دانشور/سووشون

@asheghanehaye_fatima
احساست را نفس میکشم
نگاهت را می خوانم
قلبت را می نوازم
صدایت را می بوسم
از عاشقانه هایت برای خودم لباس میدوزم
دیوانه نیستم
فقط ؛
یک جور خاص
که کسی بلد نیست
عاشقت هستم...

#سیمین_دانشور
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
این‌ها خیال می‌کنند من دیوانه شده‌ام
اما من دیوانه نیستم؛ فقط
دلم خیلی خیلی تنگ است...

#سیمین_دانشور

@asheghanehaye_fatima
.

چرا باید بسوزی و بسازی ؟
مگر عمر را
چند بار به آدمیزاد می‌دهند.

#سیمین_دانشور

@asheghanehaye_fatima
در این دنیا، همه‌چیز دست خود آدم است!
حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس...
آدمیزاد می‌تواند اگر بخواهد کوه‌ها را جابه‌جا کند...
می‌تواند آب‌ها را بخشکاند...
می‌تواند چرخ‌‌ و فلک را به هم بریزد...
آدمیزاد حکایت است.
می‌تواند همه‌جور حکایتی باشد...
حکایت شیرین
حکایت تلخ
حکایت زشت...و حکایت پهلوانی!
بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمی‌رسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد...

#سیمین_دانشور
@asheghanehaye_fatima
.

من عشق را مثل تو رمانتیک ندیده ام. من عشق را به بند ناف آویزان دیده ام. حتی عشق را بخیه زده ام. عشق را دیده ام در حال خون ریزی که هر چه ارگتین بزنی خون بند نیاد. عشق را دیده ام در ترس، ترس از پدر و مادر، ترس از زن و بچه، ترس از آبستنی. عشق را دیده ام در سقط جنین. عشق را دیده ام در چاقو که به سفیده ران خورده. آن هم برای یک لنگه ابروی همدم دندان طلا.

📕شهری چون بهشت
#سیمین_دانشور


@asheghanehaye_fatima
گاهی آدم می‌ماند بین بودن یا نبودن
به رفتن که فکر می‌کنی، اتفاقی می‌افتد که منصرف می‌شوی؛

می‌خواهی بمانی، رفتاری می‌بینی که انگار باید بروی
و این بلاتکلیفی خودش جهنم است.

#سیمین_دانشور

@asheghanehaye_fatima
راست می‌گفتی چشم هایم عین دریای دم غروب است. و من به این فکر می کردم به عمرم هیچ زنی دست روی سرم نگذاشته و هیچ کس هم بهم نگفته چشم هایم مثل چیست.

📕به کی سلام کنم
#سیمین_دانشور

@asheghanehaye_fatima
براستی زن بودن کار مشکلی است
مجبوری مانند یک کدبانو رفتارکنی
همانند یک مرد کار کنی
شبیه یک دختر جوان بنظر برسی
و مثل یک سالمند فکر کنی...

#سیمین_دانشور

@asheghanehaye_fatima
.


آدم‌ها به فَراموشی مُحتاج‌ترند تا به خاطره.
آدم‌ها از خاطرات، خَنجر می‌سازند و با خنجرِ خاطره خط می‌اندازند روی همه‌چیزِ زندگی.
زندگی خجالت می‌کشد که از ذِهن بیرون بیاید، بس‌ که تن‌ و بدن و سر و صورتش خط‌خطی خاطرات است.
گاهی خاطره، خطرناک‌ترین چیزِ جهان است.

#سیمین_دانشور

@asheghanehaye_fatima
.

«...دو شب هم پیش از مرگ فروغ با هم رفتیم قهوه‌خانه کاسپین در خیابان تخت جمشید، در آن جا که پارک کردم دیدم حوصله ندارم. به ویژه که فروغ می‌خواست برود مادرش را ببیند، گفتم برویم قهوه بخوریم، رفتیم. آن جا یک زن ارمنی بود که فال قهوه می‌گرفت. این هم راستی از آن حرف‌هاست. به هرحال برای تفریح صدایش زدیم که بیا فال قهوه ما را بگیر. آمد. تا قهوه فروغ را دید گفت من الان حال ندارم و تند بلند شد رفت. فکر کردیم مسخره‌اش کرده بودیم یا از این جور چیزها. دو روز بعد جلال مقدم رفته بود همان جا قهوه بخورد. زن از آشنایی ما با مقدم می‌دانست چون بی‌آن‌که اسم‌مان را بداند باهم دیده بود. زن می‌رود سراغ جلال می‌پرسد از آن زن و مرد دوستت چه خبر؟ جلال می‌گوید کدام. زن نشانه می‌دهد. جلال می‌گوید چرا می‌پرسی؟ زن می‌گوید در فال آن زن حادثه خطرناکی خواندم، دلواپسم. جلال می‌گوید دیروز مرد.»

"از نامه های #ابراهیم_گلستان به #سیمین_دانشور."



@asheghanehaye_fatima
احساست را نفس میکشم
نگاهت را می خوانم
قلبت را می نوازم
صدایت را می بوسم
از عاشقانه هایت برای خودم لباس میدوزم
دیوانه نیستم
فقط ؛
یک جور خاص
که کسی بلد نیست
عاشقت هستم ...

#سیمین_دانشور
@asheghanehaye_fatima
احساست را نفس ميكشم
نگاهت را مے خوانم
قلبت را مے نوازم
صدایت را مے بوسم
از عاشقانه هایت براى خودم لباس میدوزم
دیوانه نیستم
فقط؛ يك جور خاص كه كسى بلد نیست عاشقت هستم

#سیمین_دانشور
@asheghanehaye_fatima
شاید مردها چون هیچ وقت ،
خالق نبوده اند ،
آنقدر خود را به آب و آتش میزنند
تا چیزے بیافرینند ..
اگر دنیا دست زن ها بود ،
جنگ ڪجا بود ؟!


#سیمین_دانشور


@asheghanehaye_fatima
جلال عزیز، کاغذ اخیرت پدرم را درآورد. عزیزم، چرا این‌قدر بیتابی می‌کنی؟ مگر من به‌قول شیرازی‌ها گل هُـم‌هُـم هستم که از دوری‌ام این‌طور عمر عزیز و جوانی خودت را تباه می‌کنی؟ صبر داشته باش

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

این دل افسرده حالش به شود دل بد مکن
این سر شوریده بازآید به سامان غم مخور.

و تو یوسف منی، نه منِ سیاه‌سوختۀ بدبخت. مگر من چه تحفۀ نطنزی هستم و بودم که تو چنین از رفتن من نگران شده‌ای و بی‌خود خیالت را ناراحت می‌کنی. می‌دانی از وقتی که کاغذ سوم تو رسیده است، کاغذ 25 سپتامبر تو، آرام و قرار ندارم، مثل مرغ سرکنده شده‌ام. عزیز دل من، مگر من بچۀ دوساله‌ام که در آمریکا گم بشوم و یا ندانم‌کاری بکنم.

از نامه‌های #سیمین_دانشور به #جلال_آل‌احمد
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من زن خلق شدم.....
نه برای در حسرت یک بوسه ماندن،

برای خلق بوسه ای از جنس آرامش.

#سیمین_دانشور
@asheghanehaye_fatima
من زنم
در گلوی زمین گیر کرده‌ام
قدری حرف می‌خواهم
و کمی آزادی
دوباره سیب بچین حوا..

من خسته‌ام
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند

#سیمین_دانشور

@asheghanehaye_fatima
بر من نَنگر!
تابِِ نگاهِ تو ندارم....

#سیمین_دانشور
@asheghanehaye_fatima
آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند.
باید بتواند چیزی را تغییر بدهد....

📚 #سووشون
#سیمین_دانشور    



@asheghanehaye_fatima
Ещё