@asheghanehaye_fatimaNow, O now, in this brown land
Where Love did so sweet music make
We two shall wander, hand in hand,
Forbearing for old friendship' sake,
Nor grieve because our love was gay
Which now is ended in this way.
A rogue in red and yellow dress
Is knocking, knocking at the tree;
And all around our loneliness
The wind is whistling merrily.
The leaves — they do not sigh at all
When the year takes them in the fall.
Now, O now, we hear no more
The vilanelle and roundelay!
Yet will we kiss, sweetheart, before
We take sad leave at close of day.
Grieve not, sweetheart, for anything —
The year, the year is gathering.
کنون، آه کنون، در این سرزمین آفتابسوخته
جایی که عشق نغمهای چنان شیرین ساز کرد
هر دو مان، صبورانه به یاد عشق دیرینمان
دست در دست یکدیگر سرگردان خواهیم ماند،
مغموم و دلغمناک نیز نخواهیم بود چرا که
عشقمان که حال اینگونه پایان مییابد، شادمانه بود.
یغماگری در جامهی قرمز و زرد
میکوبد، بر درخت میکوبد؛
و باد بر گردِ تنهاییمان شادمانه صفیر میکشد.
برگها- با گردش سال و درافتادن به ورطهی پاییز
هرگز آه نمیکشند.
کنون، آه کنون
دگر این نوا و نغمهی مغمومانه را نمیشنویم!
اما محبوبم، پیش از بدرود غمگنانهمان در پایان این روز
دگر بار یکدیگر را خواهیم بوسید.
هیچ غمگین مباش محبوبم-
این سال، این سال درگذر است...
#جیمز_جویسترجمه:مریم دادگر