.
■
آنگاه که میهراسم از روزی که دیگر نباشمآنگاه که میهراسم از روزی که دیگر نباشم
پیش از آنکه سر انگشتان قلمام
دانههای پراکندهی ذهنِ پرغوغایم را خوشهچینی کنند؛
پیش از آنکه برجی از دفترهای روی هم انباشته
مثلِ خوشههای رسیده افکارم را در بر بگیرند
آنگاه که بر رخِ پرستارهی شب
طالعِ مهیب مهآلودِ عشقی ابدی را میبینم
و میاندیشم
که شاید آنقدر نمانم تا بختی که با دستهایی جادویی برایم رقم زدهاند بپیمایم
و آنگاه که درد میکشم
از این.که تو را، شکوفهی لطیفِ بهار،
دیگر نخواهم توانست ببینم؛
و هرگز مجالِ آسایش در آغوشِ عشقِ پاکِ تو را نخواهم یافت
آنگاه است که در ساحلِ بیانتهای دنیا
تنهای تنها خواهم ایستاد
و در افکارم غوطهور خواهم شد
تا آنگاه که عشق و شهرت
در هیچ غرق شوند.
#جان_کیتس [ John Keats / انگلستان، ۱۸۲۱–۱۷۹۵
@asheghanehaye_fatima