عاشقانه های فاطیما

#ایرج_ضیایی
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
790
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
از اتاق تا خط کهشکان که از پستان تو جهیده است،
از اتاق تا عمق کهکشان که از پهلوی تو می‌گذرد،
از اتاق تا خورشیدها که از چشمان تو برخاسته‌اند
از اتاق تا رودخانهٔ دنیا که از ناف تو جاریست
از اتاق تا دریا تا خط کهکشان تا خورشیدها
حضور همیشه‌ات
در گل‌های قالی، کتاب‌ها، شعرها، کنار میز، گلدان‌ها، زیرسیگاری‌ها،
در لیوان آبی که می‌نوشم،
در اتاق‌ها، خواب‌ها، رویاها
در راه‌ها، چاه‌ها
بر گرده‌های گاوها، گاو‌آهن‌ها
در شیارها، دانه‌ها، گندم‌زاران
در کویرها، نمک‌ها، آب‌ها، بادها
در نسیمی که از تابستان می‌آید
در دست‌ها، چشم‌ها، لباس‌ها، کمدها، آواز‌ها، کلیدها
در تابستان پنجاه‌وسه که در سایهٔ گیسوان تو گذشت
در کمرگاه علف
در دیدار گوزن و رود، رود و دریا
در آستانهٔ پرواز از شانه‌های مثنوی
در خاک
در سیب
در زیر پوست درختان
در زیر دندان‌های نخستین زن که تویی
نشسته کنار من با من
دهانی که طعم حضور همیشه‌ات را دارد
دهانی که اطلس پستانت را می‌خواند
دهانی با راه شیری، دهانی با خط کهکشان که از پستان تو جهیده است.

#ایرج_ضیایی
#عزیز_روزهام ❤️

@asheghanehaye_fatima
زانوانت دنیا را به چرخش در می‌آورد
راه‌ها، راه‌آهن‌ها، ریل‌ها، قطارها
مسافر، شهرها، چمدان‌ها
و استکانی چای که خستگی را می‌نوشد
و یک صندلی خالی کنار مرتع
که چرخش زانوانت را به تماشاست
زانوانی، افقی که در طلوعشان
ستاره‌ای می‌شکفد و بودن شکل می‌گیرد
شکلی از هوا، خاک
شکی از باد، آب
شکلی از کهکشان
شکلی از آمیزهٔ آب و خاک از عبور باد
شکلی از باران، درخت و یک باغچهٔ کوچک

باید از دنیا پیاده شوم
و در زادگاهم حیاطی با یک باغچهٔ کوچک اجاره کنم
و اتاقی برای چرخش زانوانت
اتاقی در شلوغ‌ترین نقطهٔ شهر
برای دیدن استخوان‌های شکسته
برای خرید بهترین اشیا، عروسک‌ها، ساعت‌ها، جوراب‌ها، سیگارها، پیراهن‌ها، زیرپوش‌ها و بهترین خوراکی‌ها
اتاقی در دورترین مکان، کنار مزارع گندم،
کنار مراتع سرسبز،
کنار رودخانهٔ دنیا،
برای به آب دادن جوراب‌های نشُسته
اتاقی در ییلاق برای سپردن گیسوانت به باد
اتاقی در قشلاق برای گرم‌نگه‌داشتن ماهیچه‌ها، برای تماشای جشن‌ها، پرچم‌ها، آدم‌ها، نشان‌ها،
چشم‌های پنهان در پشت عینک‌های دودی و دودی که از کله‌ها بر می‌خیزد
و مه که از درون جنگل آهسته پیش می‌آید
بر شهر فرمان می‌راند
چرخ‌ها را می‌لغزاند
و همه چیز را به سوی دریا می‌کشاند
میان خس و خاشاک
میان خانه‌های شنی
میان ستاره‌های دریایی
میان شن‌ها، کومه‌ها، زورق‌ها، راه‌ها، گاری‌ها، اتوبوس‌ها

اتوبوسی که با دیدار تو می‌آمد
در هیچ ایستگاهی توقف نکرد
هرگز به انتها نرسید

راه‌ها،راه‌ها، میدان‌ها، نام‌ها، هوراها، آب‌ها، کله‌ها
موج، بادبان، پاروها، ساعت‌ها، چهارراه‌ها، باران‌ها
ران‌ها منتظر، معتاد، دیدارها، دست‌ها
دست‌های آلوده در چهار جهت اصلی
قطب‌نما را برای خواب تنظیم کن
باید زیر چتر قدم برداشت
خیابان‌ها، پل‌ها، برگ‌ها، پیاده‌روها، کفش‌ها، ویترین‌ها، آینه‌ها
خورشید‌ها، غروب‌ها، شب‌ها، ستاره‌ها، چراغ‌ها، کوچه‌ها، دالان‌ها
پله‌ها، در‌ها، دست‌گیره‌ها، اتاق‌ها،

از اتاق تا خط کهشکان که از پستان تو جهیده است،
از اتاق تا عمق کهکشان که از پهلوی تو می‌گذرد،
از اتاق تا خورشیدها که از چشمان تو برخاسته‌اند
از اتاق تا رودخانهٔ دنیا که از ناف تو جاریست
از اتاق تا دریا تا خط کهکشان تا خورشیدها
حضور همیشه‌ات
در گل‌های قالی، کتاب‌ها، شعرها، کنار میز، گلدان‌ها، زیرسیگاری‌ها،
در لیوان آبی که می‌نوشم،
در اتاق‌ها، خواب‌ها، رویاها
در راه‌ها، چاه‌ها
بر گرده‌های گاوها، گاو‌آهن‌ها
در شیارها، دانه‌ها، گندم‌زاران
در کویرها، نمک‌ها، آب‌ها، بادها
در نسیمی که از تابستان می‌آید
در دست‌ها، چشم‌ها، لباس‌ها، کمدها، آواز‌ها، کلیدها
در تابستان پنجاه‌وسه که در سایهٔ گیسوان تو گذشت
در کمرگاه علف
در دیدار گوزن و رود، رود و دریا
در آستانهٔ پرواز از شانه‌های مثنوی
در خاک
در سیب
در زیر پوست درختان
در زیر دندان‌های نخستین زن که تویی
نشسته کنار من با من
دهانی که طعم حضور همیشه‌ات را دارد
دهانی که اطلس پستانت را می‌خواند
دهانی با راه شیری، دهانی با خط کهکشان که از پستان تو جهیده است.

#ایرج_ضیایی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima






از اتاق تا خط کهشکان که از پستان تو جهیده است،
از اتاق تا عمق کهکشان که از پهلوی تو می‌گذرد،
از اتاق تا خورشیدها که از چشمان تو برخاسته‌اند
از اتاق تا رودخانهٔ دنیا که از ناف تو جاریست
از اتاق تا دریا تا خط کهکشان تا خورشیدها
حضور همیشه‌ات
در گل‌های قالی، کتاب‌ها، شعرها، کنار میز، گلدان‌ها، زیرسیگاری‌ها،
در لیوان آبی که می‌نوشم،
در اتاق‌ها، خواب‌ها، رویاها
در راه‌ها، چاه‌ها
بر گرده‌های گاوها، گاو‌آهن‌ها
در شیارها، دانه‌ها، گندم‌زاران
در کویرها، نمک‌ها، آب‌ها، بادها
در نسیمی که از تابستان می‌آید
در دست‌ها، چشم‌ها، لباس‌ها، کمدها، آواز‌ها، کلیدها
در تابستان پنجاه‌وسه که در سایهٔ گیسوان تو گذشت
در کمرگاه علف
در دیدار گوزن و رود، رود و دریا
در آستانهٔ پرواز از شانه‌های مثنوی
در خاک
در سیب
در زیر پوست درختان
در زیر دندان‌های نخستین زن که تویی
نشسته کنار من با من
دهانی که طعم حضور همیشه‌ات را دارد
دهانی که اطلس پستانت را می‌خواند
دهانی با راه شیری، دهانی با خط کهکشان که از پستان تو جهیده است.



#ایرج_ضیایی
#عزیز_روزهام💋