عاشقانه های فاطیما

#الیاس_علوی
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
790
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
مرا در آغوش بگیر
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش ...



 
#الیاس_علوی


@asheghanehaye_fatima
مرا در آغوش بگیر
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش ...



 
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
لحـظاتی هست
استخوانهای اشیـاء میپوسد
و فـرسـودگی از در و دیـوار مـیبارد

لحـظاتی هست
نه آواز گنجشکِ فروردین
نه صدایی صمیمی از آن طرفِ سیم
و نه نگاه مـادر در قاب
قانعت نمیکند

زنـدگی قانعت نمیکند
و تـو به انـدکی مــرگ احتـیـاج داری

#الیاس_علوی

@asheghanehaye_fatima
.

از تقویم بهار می‌ماند
از من
استخوان هایی که تو را دوست داشتند.

#الیاس_علوی


@asheghanehaye_fatima
"هزار شیطانکِ معصوم
میان پلک‌هات
گندم‌های بافته را تعارف می‌کنند؛
گونه‌هایت پیامبرانِ گناهند.."

#الیاس_علوی

@asheghanehaye_fatima
درخت گفت دلتنگم
کاش
آزادم آفریده بود چون تو
            
انسان گفت:
اینگونه ناشیانه اگر می‌دوم                  
ریشه‌هایم را بریده‌اند!



#الیاس_علوی

@asheghanehaye_fatima
با تو حرف می‌زنم
كه مقتول توام..

تمام آن لحظه‌ها به تو خيره شدم
نمی‌توانستی به چشمانم نگاه كنی
گفتی صورتم را بچرخانم
تا تازيانه‌ات بی‌پروا بتازد
"چقدر شرمگيني تو"
.
.

و باز من ماندم و تو
"چقدر شبيه منی تو".

" انگشتانت را می‌شناسم
ما فرزند يک آدميم "
اين آخرين جمله‌ام بود
پيش از آن‌كه انگشتانت با رگ‌های گردنم بياميزد.

مرا ببخش
كاش می‌توانستم
ناله زيباتری بكشم
تا هر شب اينگونه نترسی
كاش يک صبح از خواب برخيزی
و يادت برود كه قاتل منی..

آن باد پنهان شاخه‌ها
آن پرنده‌ی ناشناس بر كلكين
آن سايه آرام همراهت
اين صدای موهوم در ذهنت منم
دست خودم نيست
حرفهای بسیاری دارم..

#الیاس_علوی

@asheghanehaye_fatima
محبوبم!
نه اینکه غم‌هایم  بی‌شمار نیستند
و دَستانم  تنها نیست
اما  عشقِ تو  تَوانم می‌دهد
تا بَرخیزم
در آینه نگاه کنم
و  به خیابان شَوم ...






      #الیاس_علوی


پ. ن :


مهم نیست چند سالمان باشد،
چهارده  یا چهل،
وقتی عشق می‌آید
    بی سِنّ و سال می‌شویم ...






          #جوی_فیلدینگ

@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
بهش می‌گوییم شاشِ شایان... خیلی اسم شیک و مناسبی شده مخصوصا با آن رنگ کدر و تکه‌های مخمر شناورش. و ما، من و رفیقم هر بار که لیوان‌های بلند دسته‌دارمان را میزنیم به هم سلامتش میداریم. من با شاش شایان بارها زده‌ام زیر گریه. یکبارش را به بهانه شکست عشقی، یکبارش…
خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابان‌ها
به شانه‌ی هم بزنند
رئیس‌جمهورها و گداها

مرزها مست شوند
و محمّد علی بعد از 17 سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از 17 سال، كودكش را لمس كند .

خدا كند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوكش دخترانش را آزاد كند .

برای لحظه‌ای
تفنگ‌ها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود بریدن را
قلم‌ها آتش را
آتش‌بس بنویسند .

خدا كند كوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه‌ شوند پلنگ‌ها با آهوها .

خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجره‌‌ها
دیوارها را بشكنند
و
تو
همچنانكه یارت را تنگ می‌بوسی
مرا نیز به یاد بیاوری .

محبوب من
محبوب دور افتاده‌ی من
با من بزن پیاله‌ای دیگر
به سلامتی باغ‌های معلق انگور

#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
امید گاهی به خانۀ ما می‌آید
به خنده‌اش بیدار می‌شویم
دورش می‌نشینیم
و چای سبز می‌نوشیم

امید دستان لطیفش را روی سرمان می‌کشد
و دلداری می‌دهد
به‌خاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه

امید چون آهنگی آرام ما را آرام می‌کند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش می‌گیرد
دردهامان را با خود می‌برد
«به امید دیدار»
به رسم همیشه می‌گوید
در آستانهء در

امید گاهی به خانۀ ما می‌آید



#الیاس_علوی

@asheghanehaye_fatima
درخت گفت:
دلتنگم
کاش آزادم آفریده بود
چون تو...
انسان گفت:
اینگونه ناشیانه اگر میدوم
ریشه‌هایم را بریده‌اند...

#الیاس_علوی

@asheghanehaye_fatima
.

درخت گفت:
دلتنگم
کاش آزادم آفریده بود
چون تو...
انسان گفت:
اینگونه ناشیانه اگر میدوم
ریشه‌هایم را بریده‌اند...

#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
خدا کند مستی به اشیاء سرایت کند

پنجره‌‌ها

دیوارها را بشکنند

و

تو

همچنانکه یارت را تنگ می‌بوسی

مرا نیز به یاد بیاوری.

#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
خدا وقتی گونه‌های تو را می‌تراشید
لب‌های تو را می‌بافت
پاهای تو را بنا می‌کرد
دست‌هایش نمی‌لرزید...؟


#الیاس_علوی


@asheghanehaye_fatima
هزار شیطانک معصوم
میان پلکهات، گندم‌های بافته را تعارف می‌کنند
گونه‌هایت پیامبران گناهند
گناه و لذت تاریکی

پرنده‌ی بکر من
- با هزار گنج پیدا و پنهان -
زمین‌های ناشناخته‌ات را کشف خواهم کرد
در دره‌های عمیقت خواهم تاخت
بر کوه‌های بلندت بَر خواهم شد
و پیش از آن‌ که دزدان مفلوک بیایند
همه چیزت را به یغما خواهم برد

به تو رسیدن!
در قشلاق موهایت آرمیدن!
من گرگ خیالبافی هستم
و تو
پرنده‌ای که همیشه بکر خواهد ماند.


#الیاس_علوی


@asheghanehaye_fatima
به تو نگاه کردم
به جزئیات زیبایی‌ات
رج‌های مرموز گردنت
نفسهایت که میخانه را مه آلود کرده بود
قطره‌های عرق که از میان موهایت می‌لغزیدند
و در پیراهنت گم می‌شدند
آرزو کردم
کاش پیراهن زاده شده بودم
اما نه
من " مسحور زیبایی " زاده شدم
نوزده
هجده
هفده
نه دیگر نمی‌توانستم
دلم را جمع کردم
نزدیک شدم
و در گوشت فریاد زدم : می‌توانم ببوسمت ؟
و تو مردد نگاه کردی
همین برایم کافی بود
منتظر نماندم پای کلمات به میان بیاید
چونان گرگی حریص
انگشتانم به موهای وحشی‌ات شدند
لبهایم به گلویت شدند
و دلم
دلم مات مانده بود

نُه
هشت
هفت
هفت ثانیه به تحویل سال مانده بود
هفته ثانیه به لبهای تو
و من تمام لب بودم
از گذرگاههای گلویت بالا آمدم
به گونه‌ات رسیدم
که بهشت زمین بود و بعد
لبهایت
لبهایت
لبهایت که شهوت بود
و آرامش بود
و فراموشی بود
نمی‌دانم چقدر طول کشید
بیست و پنج ثانیه یا بیست و پنج ساعت ؟
اما ایمان آوردم به معراج
که می‌توان در بیست و پنج ثانیه
بسیار دید
بسیار دید

حالا به شهر خودم برمی گردم
کنار کلکین نشسته‌ام
طیّاره تکان می‌خورد
خلبان می‌گوید
به توده‌ی ناگهانی مِه برخورد کرده‌ایم
لبخند می‌زنم
چرا که می‌دانم
این مه ، از نفسهای ماست
هنگام عشقبازی

شاید هرگز تو را نبینم
اما غمگین نیستم
چرا که دریافته‌ام
دوست داشته باشم اما اصرار نکنم
عشق بورزم اما وابسته نشوم
چشمانم را می‌بندم
و خاطره‌ی آن شب را مرور می‌کنم
به تو نگاه کردم
به جزئیات زیبایی‌ات


#الیاس_علوی


@asheghanehaye_fatima
.


مـــرا در آغوش بگیر
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش
...



#الیاس_علوی

@asheghanehaye_fatima
گونه‌هایت پیامبران گناهند
گناه و لذتِ تاریکی..

#الیاس_علوی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آی شب، آی شب
من خانه ای ندارم
اما دهانم با من است
رو به قلعه ی تاریکت می ایستم
و فریاد می زنم.

نه پرده ها
نه پیاله ها
نه پاسبانها
پنهانت نمی توانند
که صدایم از سیمان می گذرد
از سنگ می گذرد
و تا استخوانت تیر می کشد
آی شب،
آرام نخواهی خفت.

من می گریم
اما این گریه
شکستن بغض هزار ساله است

این گریه
بغض هزار پرنده است
که مجال رها شدن نیافتند....

آی شب
آرام نخواهی خفت....


#الیاس_علوی
دزدیده
دزدیده
نگاهت می‌کنم
از دور
با هزار نیرنگ
به هزاررنگ در می‌آیم
باد می‌شوم
گونه‌هایت را می‌دزدم
موهایت را می‌دزدم.
لبخندت را از دست نمی‌دهم
هر چند برای من نیست
دستانت را از دست نمی‌دهم
هر چند با من نیست
دزدیده
دزدیده
عشق بازی می‌کنم
از دور
تو به سلامت به خانه خواهی رسید
و من
لب‌هایت را درسکوت آتش خواهم زد.

#الیاس_علوی

@asheghanehaye_fatima
Ещё