مدیریت بحران!
دوستی دوش مرا با غم و درد
خبر از
سیل و خرابی آورد
که:« شده
سیلِ بلا ماتمخیز
ماتم آورده در ایران عزیز
با خودش چند نفر را برده
بس خرابی که به بار آورده
آب این ره ز طبیعت تن زد
آمد آتش به دل میهن زد
در دل از
سیل بسی غم دارم
بر رُخم
سیلِ دمادم دارم
آسمان بیخبر و ناخوانده
رودها بر سر ما بارانده!
در فلک نیست غمِ آببها
نه عجب هی بکنند آب رها!
ز فلک وا شده شیرِ فلکه
شده این
سیلِ سریعالحرکه
یا مگر مخزن آبش ترکید
کاینچنین کار به سیلاب کشید»
گفتمش:«لطف کن ای یارِ نکو
اندرین باب مرا بیش بگو
از مدیریّت بحران چه خبر؟
از عملکرد مدیران چه خبر؟»
.
گفت:«ای دوست نده گیرِ سهپیچ!»
گفتمش:«یعنی....»گفت:«آری،هیچ!
.
بَد نه تنها ز برِ
سیل آمد
بلکه از غفلتِ این خیلآمد
باز هم غفلت و بیتدبیری
باز هم صحبتِ غافلگیری
سُفته دُر شاعر پرمایه و چُست
بلکه آن گوهریِ کارْ دُرست:
.
«عاشقان گر همه را آب بَرد
خوبرویان همه را خواب بَرد!»1
غفلت از
سیل،روندِ جاری
آه از این مایه ندانمکاری!
#بوالفضول_الشعرا1- از ایرج میرزا
◽#سعید_سلیمان_پور#شعر_طنز#سیل_گلستان@arturmia