▪️مطالعۀ آثار مارکوس اورلیوس در زمان شیوع
#بیماریِ عالمگیر به چه دردی میخورد؟
امپراتور رومی
#مارکوس_اورلیوس_آنتونینوس، واپسین
#فیلسوف_رواقیِ نامدارِ دوران باستان بود. او در 14 سال آخرِ زندگیاش با یکی از وخیمترین بیماریهای همهگیر در تاریخ اروپا مواجه بود.
بیماریِ همهگیرِ آنتونین، که نامش منسوب به اورلیوس است، احتمالاً ناشی از گونهای از ویروس آبله بود. تخمین میزنند که حدود 5 میلیون نفر، از جمله احتمالاً خود مارکوس، بر اثر ابتلا به این ویروس جان باختند.
از سال 166 تا حدود سال 180 میلادی بیماریهای همهگیرِ مکرری در سراسر دنیای مکشوف رخ داد. مورخان رومی از جان باختن شمار فراوانی از مردم، خالی از سکنه شدن و ویرانیِ شهرها و روستاها سخن گفتهاند. خودِ رم هم به شدت آسیب دید و هر روز گاریهایی پر از جسد شهر را ترک میکرد.
در بحبوحۀ این بیماریِ همهگیر، مارکوس کتاب
#تأملات را نوشت، اثری شامل نصایح اخلاقی و روانشناختی خطاب به خود. او در این کتاب از فلسفه
رواقی برای کنار آمدن با درد، بیماری، اضطراب و مرگ بهره میگیرد. تأملات را میتوان راهنمایی برای پرورش مهارتهای ذهنیِ لازم برای مواجهه با بیماریهای همهگیر دانست.
به عقیده
#رواقیون، خیرِ واقعیِ ما نهفته در شخصیت و اعمال ماست؛ بنابراین، مکرراً به ما یادآوری میکنند که بین آنچه «در ید اقتدار ما» هست و نیست تمایز بگذاریم. رواقیون مدرن از این امر با عنوان «دوگانهٔ کنترل» یاد میکنند و بسیاری از مردم این تمایز را برای
#کاهش اضطراب مفید میدانند. آنچه برایم اتفاق میافتد هرگز «کاملاً» در ید اقتدارم نیست اما کنترل افکار و اعمال ــ دستکم افکار و اعمال «ارادی»ام ــ در دست خودم است. من واقعاً بر بیماریِ همهگیر کنترل
#ندارم اما بر طرز واکنشام نسبت به آن کنترل دارم.
اگر نگوییم بر تمام افکار خود، دستکم بر بخش عمدهای از آنها، کنترل داریم. بنابراین، «این نه خودِ اتفاقات بلکه نظر ما درباره آنهاست که ما را ناراحت میکند.» به تعبیر دقیقتر، درد و رنج ما ناشی از این است که چیزی را واقعاً بد، بسیار بد یا حتی فجیع میشماریم.
این یکی از اصول
#روانشناختیِ اساسیِ
رواقیگری است. این امر در عین حال مبنای اصلیِ «رفتاردرمانیِ شناختیِ» مدرن به شمار میرود که مهمترین نوع شاهدمحور رواندرمانی است. پیشگامان «رفتاردرمانیِ شناختی»، آلبرت اِلیس و آرون تی. بِک، هر دو
رواقیگری را منبع الهام
#فلسفیِ رویکرد خود میدانند. این نه خودِ ویروس بلکه نظر ما درباره آن است که ما را میترساند. این نه اعمال نسنجیدهٔ دیگران و نادیده گرفتن فاصلهگیریِ اجتماعی از طرف آنها بلکه نظر ما درباره آنهاست که ما را عصبانی میکند.
بسیاری از خوانندگان تأملات تحت تأثیر این واقعیت قرار میگیرند که مارکوس در اولین فصل کتاب پسندیدهترین صفات در دیگران، حدود 17 نفر از دوستان، خویشاوندان و آموزگاران خود، را برمیشمارد. این نمونهای از روشهای اصلیِ
رواقیگری است.
مارکوس از خود میپرسد: «طبیعت برای کنار آمدن با این وضعیت چه موهبتی را در من به ودیعه نهاده است؟» این پرسش ناگزیر به سؤال دیگری میانجامد: «دیگران چطور با چنین مشکلاتی کنار میآیند؟»
#فیلسوفان_رواقی درباره نقاط قوتی نظیر خردمندی، صبر و انضباط نفس تأمل میکنند، صفاتی که بالقوه استقامت آدمی را در مواجهه با بلایا افزایش میدهد. آنها میکوشند تا این فضایل را در شخصیت خود متجلی سازند و به کمک آنها با مشکلات زندگی روزمره در هنگام وقوع بحرانی مثل بیماریِ همهگیر دست و پنجه نرم کنند. آنها از نحوهٔ رویارویی دیگران با این مشکلات درس عبرت میگیرند. حتی میتوان از شخصیتهای تاریخی یا تخیلی هم سرمشق گرفت.
با توجه به این امر، فهم یکی دیگر از شعارهای رواقیون آسانتر میشود: «
#ترس بیش از چیزهایی که از آنها میترسیم به ما صدمه میزند.» این امر به طور کلی در مورد احساسات بیمارگونه صادق است، همان چیزی که رواقیون «هیجان» میخوانند و صفت «بیمارگونه» یا «آسیبشناختی» مشتق از آن است. این امر، در درجهی اول، در معنایی سطحی صادق است. حتی اگر 99 درصد یا بیشتر احتمال داشته باشد که از بیماریِ همهگیر جانِ سالم به در برید، اضطراب و نگرانی میتواند زندگیتان را نابود و عقلتان را زائل کند. در بدترین حالت، افراد ممکن است دست به خودکشی بزنند...
@art_philosophyyادامه
🔻