🔴پیوند شوم سرخ و سیاه⚫️بخش3
این همکاری و همپیمانی تا به همین امروز نیز دنباله دارد. همان سرخهایی که در حکومت پادشاهی “هیچ” پدیده خوبی نمییافتند و آن را یکسر سیاه میدیدند، چهل سال است پیوسته در این رژیم سرتابپا سیاهِ سنگسار و شکنجه و دزدسالار کسی را میجویند، که بهزیر عبایش بخزند در آغوشاش بیارامند. گروهی از هموندان اینان که میهمانان همیشگی بیبیسی و دیگر رسانههای پربیننده هستند، بیپرده و آشکار حتا از سیاستهای سرکوبگرانه رژیم اسلامی نیز دفاع میکنند. از دیگر سو کمونیستهای پیشین ایرانی که هنوز ردای سرخ از تن بدر نکردهاند، نه تنها به کسی رآی میدهند که دولتش بر پشت کارگران بینوای معدن آقدره تازیانه میزند، که این شاهکار خود را با انگشتهای رنگین به رخ این و آن میکشند. با رای اینان به ریشهری و رفسنجانی و دری نجفآبادی است که ظریف میتواند در درون ایران بگوید «ما خودمون این زندگی رو انتخاب کردیم» و در برون از کشور بگوید «اگر ما سرکوبگر بودیم، ۷۵ درسد مردم در انتخابات شرکت نمیکردند و به ما رای نمیداند». واپسگرایان سرخ از یک سد سال پیش تا به امروز یار وفادار مرتجعان اسلامگرا و هیزمکش آتش ایرانستیزی بودهاند.
در پهنه اندیشه نیز داستان همین است و یار غار و همدم و همپیاله “فیلسوفانی” که از بازماندگان مارکسیسم-لنینیسم ایرانی هستند، کسی جز مسلمانان واپسگرایان نیست، همانانی که خود را “نواندیش دینی” مینامدند، تا رنگ سیاه را با یاری دوستان سرخشان از چهره اسلام سیاسی بزدایند و اینبار با فریبی دیگر مردم را در پرتگاهی ژرفتر بیافکنند. این فیلسوفان و کنشگران “خود چپخوانده” آزرمی از این ندارند در کنار کسی بنشینند که میگوید «خمینی باسوادترین رهبر این کشور بوده تا کنون. از ایام اولیه حکومت هخامنشیان تا روزگار حاضر».
پیوند شوم سرخ و سیاه به گمان من بیش از آنکه از سر سودجوئیهای سیاسی باشد، ریشه در آن پدیدهای دارد که آرامش دوستدار آن را “خویشاوندی پنهان” مینامد. نمیتوان انگاشت کسانی که رفیق چریک خود را به گناه عشقورزیدن به یک زن همخانهاش اعدام انقلابی میکردند، در ژرفای اندیشه خود فرق چندانی با کسانی داشته بوده باشند، که سزای “زنای محسنه” را سنگسار میدانند. همچنین نمیتوان پنداشت کسانی که تا به امروز آئینهای “حماسه سیاهکل” را هر سال پرشکوهتر و گستردهتر برگزار میکنند، در نگاه خود به دین و آئینهای دینی فرق چندانی با شیعیان مولا حسین و آئینهای سوگواری او داشته باشند.
آنچه که از روزگار محمدرضا شاه تا به اکنون با هوشیاری و دورنگری “اتحاد نامقدس ارتجاع سرخ و سیاه” نامید میشود، افسانه و دروغ نیست. اگر مارکسیستها و بازمانگانشان تنها یکبار با دیدی درست به تاریخ یک سد سال گذشته، از ۱۲۹۹ تا ۱۳۹۹ و از جمهوری سوسیالیستی گیلان تا انگشتان آلوده به ننگ رایدادن به دژخیمان و شکنجهگران و آدمکشان مینگریستند، خود میتوانستند ببینند چه کسی پندارباف و دچار پارانویا بوده است.
مارکسیسم اگر در بیشتر کشورها دستکم در ظاهر چهرهای پیشرو به خود گرفته است، در کشور نگونبخت ما روی دیگر سکه شوم واپسگرایی است.
و این سکه نیز بهمانند هر سکه دیگری دو رو دارد؛
یک روی سرخ،
و یک روی سیاه!
خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایرانزمین بدور دارد
مزدک بامدادان
#آرشیو_ایرانمهر
@Ariyamehr_2581@list_Arshiv👈فهرست
https://t.center/Ariyamehr_2581/851