مصدق و خاندان همسری
قسمت اول👇
مصدق در 17 سالگی سال ها بعد از فوت پدرش، مستوفی خراسان شده بود. تا آن زمان کسی در اين سن و سال چنين شغلی در دستگاه عريض و طويل قاجار به دست نياورده بود. چون مادر مصدق به گواهی برخی معشوقه مظفرالدين ميرزا وليعهد و به روايتی فرزند نا خواسته او و مادرش نجم السلطنه دختر عموی ناصرالدين شاه بود و يا شايد بدليل اينکه قبلا پدرش ميرزا هدايت الله وزير دفتر بود اين سمت به او واگذار گرديد و يا دست های غيبی اين چنين سعادتی را به او ارزانی داشته بودند! گرچه ممکن است در روی کاغذ آدم های ديگری هم چنين شغلی اسمی را بدست آورده باشند تا از مزايای آن استفاده کنند و مستمری دريافت دارند ولی مصدق تنها جوانی در اين سن بود که بر مسند سوار بود و در خراسان مستوفی گری ميکرد.
مستوفی ها انواع پول ها که بنام "رسوم" معروف بود که نوعی رشوه است از مردم دريافت می کردند. مصدق ده سال در اين شغل در خراسان دوام آورد. در همين زمان نام او و مادرش از جمله ۹۳ نفر ديگری است که در ليست فئودالهای بزرگ زمان قاجاريه به ثبت می رسد. اين نکته در کتاب خاطرات وحيد نيا به روشنی ذکر شده است.
در زمان مظفرالدين شاه به فکر فروش املاکی که به دولت و مردم ايران متعلق بود افتاده بودند و تعداد زيادی از اين املاک را به قيمت مالياتی که به آنها تعلق می گرفت يعنی به قيمتی معادل يک دهم و يا يک بيستم قيمت منطقه ای به وابستگان قاجار فروختند که يکی از اين املاک ملک قارپوز آباد در نزديکی احمد آباد است که با رانت بازی توسط مصدق خريداری شده است.
شخصيت مصدق در خانواده ای که شديدأ گرايش به انگليس داشت شکل می گرفت. يکی از شخصيت هایی که با خانواده مصدق ارتباط داشت و قابل احترام خانواده او بود ميرزا حسين خان سپهسالار بود که قبل از مصدق می زيسته است. او قبل از فراماسونری ميرزا ملکم خان خودش عضو فراموشخانه بود. ميرزا حسين خان سپهسالار پيشوای ميرزا هدايت الله وزير دفتر پدر مصدق، شديدأ مريد سيد جمال الدين اسد آبادی بود. ميرزا هدايت الله [پدر مصدق] وزير دفتر عضو فراموشخانه ميرزا ملکم نیز بود. ميرزا ملکم و سيد جمال الدين هر دو از طرف دولت عِلـّيه انگليس برای انجام ماموريت های خاصی که همانا تشکيل فراموشخانه و "اتحاد اسلام" توسط اين دو نامبرده می باشد به ايران اعزام شدند. علاوه بر اين بزرگان خانواده مادری مصدق همواره آنگلوفيل و طرفدار انگليس بوده اند.
مصدق در 21 سالگی در حالى که هنوز مستوفی خراسان بود با دختر امام جمعه ازدواج می کند. امام جمعه های اصفهان و تهران همواره از افرادی که سابقه طولانی همکاری با انگليس را داشته اند انتخاب می شده اند.
بعد ها انگليس يکی از ايادی خودش به نام مير محمد مهدی را به تهران می آورد و همين شخص امام جمعه می شود و همو است که درتوطئه قتل ابولقاسم قائم مقام فراهانی که يکی از بزرگان ايران است شرکت می کند.
مير محمد مهدی فرزند پسر نداشت. او برای اين که امام جمعه از خانواده آنها بيرون نرود طرحی ريخت. به همين منظور برادر زاده جوان خودش [پدربزرگ همسر مصدق] را که بسيار، بسيار خوش سيما و خوش برو رو بود را در لباس آخوندی به فتحعلیشاه معرفی می کند. با وجود داشتن صدها زن درباری در خاندان قاجار متاسفانه نقطه ضعف بسيار بزرگی که جريان داشت تمايل آنان به پسران جوان و خوشرو بود ! از اين رو هنگام ورود ميرزا ابوالقاسم جوان به دربار، فتحعليشاه صد دل عاشق ميرزا ابوالقاسم جوان می شود. مير محمد مهدی از شاه درخواست می کند که او را در مقام امام جمعه قبول کند. شاه که سخت دل در گرو اين پسر بسته بود فورأ درخواست مير محمد مهدی را می پذيرد. ميرزا ابوالقاسم به دليل نزديک بودنش به شاه از عموی خود پيشی مى گیرد و اين مسئله مير محمد مهدی را رنج می دهد به همين منظور با حيله اينکه جوان بايستی دوره ببيند او را راهی نجف می کند. ولی شاه از دوری او بی طاقت می شود و او را بر می گردانند.
ميرزا ابوالقاسم به امامت جمعه نائل می شود. ميرزا ابوالقاسم در توطئه قتل امير کبير دست داشته است. زيرا اميرکبير با بساطی که اين شخص چيده بود مخالف بود و اصلا امير کبير با ملايان ميانه خوبی نداشت. شرح اين ماجرا و حال امير کبير را می توان در کتاب امير کبير که از روی اسناد وزارت امور خارجه انگلستان توسط فريدون آدميت ترجمه شده است خواند.
پسر ميرزا ابوالقاسم ميرزا، زين العابدين نام داشت [پدر همسر مصدق] که تا هنگام فوت پدر ۹ ساله بود و تا سن ۱۸ سالگی عموی او امامت جمعه را اداره می کرد.
قسمت دوم
#آرشیو_ایرانمهر
@Ariyamehr_2581@list_Arshiv