تأملی بر دو افسانه سیاسی تاریخ ایران معاصر:
1- «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»! 2- کودتای 28 مرداد!
قسمت اول
فهم تاریخ معاصر ایران به ویژه عصر مشروطه (1285 - 1357)، با توجه به غلبه اصحاب ایدئولوژی بر عرصه فکر و اندیشه ایرانی، برای ایرانیان بسیار سخت شده است. جوفروشان گندمنمایی که تیشه به ریشه مشروطه ایرانی و دستآوردهای گرانسنگ آن، و نتایج قابلقبول برنامه توسعه نسبتاً موفق عصر پهلوی زدند و نتیجه آن انقلاب بهمن 1357 و دوران عقبگرد 40 ساله اخیر شد. خیانت این فرقه به اینجا ختم نشد، با ساختن دروغها و افسانههای گوناگون، ذهن مخاطب ایرانی را مغشوش کردند. جریان روشنفکری ایدئولوژیزده و اخته ایرانی، با ساختن یک الهه آزادی از محمد مصدق و تجسم اهریمنی از محمدرضا شاه پهلوی، کل تاریخ عصر پهلوی را در کودتای 28 مرداد 1332 و ساواک خلاصه کردند، اما روند توسعه کمنظیر عصر پهلوی، قوانین درخشان و روزآمد، نظام حقوقی کارآمد و استاندارد، آزادیهای اجتماعی، پرستیژ ایران در منطقه و جهان، سیاست خارجی نسبتاً موفق، اقتصاد رو به توسعه، و موارد مثبت دیگر را نادیده گرفتند. کلیدواژه این جریان در مجموع در دو گزاره «کودتای 28 مرداد»! و اینکه «شاه باید سلطنت میکرد، نه حکومت»! خلاصه میشد. در حالیکه هر دو گزاره، دروغ و افسانهای بیش نبودند.
اساساً این عبارت «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»، یک عبارت عوامانه، پریشان و بیمبناست و هیچ پایه و اساس حقوقی ندارد. منظورشان از «سلطنت» هم «تشریفاتی بودن» شاه بود! خیلی جالب است که معنای کلماتی که بکار میبردند نمیدانستند و هنوز هم نمیدانند، نه معنای کودتا را میدانند، نه معنای سلطنت و نه معنای «شاه»!
اتفاقاً اختیارات شاه در متن قانون اساسی مشروطه و متمم آن کاملآ اجرایی بود. به این موارد توجه بفرمایید:
1- در اصل ۴۸ قانون اساسی مشروطه، اختیار انحلال هر دو مجلس شورای ملی و سنا، به شاه داده شده است. در نظر داشته باشید که در قانون اساسی کنونی جمهوری اسلامی که اختیارات گستردهای به ولیفقیه داده شده، اما اختیار انحلال مجلس به ولی فقیه داده نشده است. چون یک مسأله بسیار حیاتی و مهمی است.
2- بند سوم اصل 27 متمم ق.ا.م : «قوه اجراییه مخصوص پادشاه است ..»
3- اصل 46 متمم ق.ا.م: «عزل و نصب وزراء به موجب فرمان همایون پادشاه است.»
4- اصل 48 متمم ق.ا.م: «انتخاب مأمورین رئیسه دوائر دولتی از داخله و خارجه با تصویب وزیر مسئول از حقوق پادشاه است ...»
5- اصل 49 متمم ق.ا.م: «صدور فرامین و احکام برای اجرای قوانین از حقوق پادشاه است ...»
6- اصل 50 متمم ق.ا.م : «فرمانفرمایی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است.»
7- اصل 51 متمم ق.ا.م: «اعلان جنگ و عقد صلح با پادشاه است.»
و اصول دیگر که در این خلاصه نمیگنجد.
میبینیم که این اختیارات، که مستند به نص قانون اساسی مشروطه هستند، کاملاً وجه اجرایی داشتند نه تشریفاتی!. پس این عبارت «شاه باید سلطنت میکرد نه حکومت»! از کجا آمده است؟! در این عبارت، یک مغلطه دیگر هم وجود دارد، سیستم شاهی، و اساساً دیسکورس شاهی، با دیسکورس سلطنت در تضاد کامل است، «شاه» یک کلیدواژه ایرانی است، اساس آن بر اشرافیت و نخبهسالاری سنتی ایرانی بود. اما نهاد و دیسکورس سلطنت که اساس آن بر سلطه و تغلب (بقول روزبهان خنجی) است، جایی در تمدن ایرانی نداشته است. نهاد پادشاهی، مهمترین تأسیس حقوقی، و دستآوردِ نهادسازیِ سیاسیِ ایرانیان در چند هزار سال تمدن ایرانزمین است. حتی بنیادگرایان شیعی هم بعد از اخراج پادشاه ایران در سال 1357 خورشیدی، نهاد ولایت فقیه را به عنوان تالیتلو نهاد پادشاهی (یک تالیتلو تقلبی) گنجاندند، اساساً بدون این نهاد یا نسخه تقلبی آن، امکان حکومت بر میهن و ملت ایران وجود ندارد. از اینها گذشته، منادیان شعار «شاه باید سلطنت میکرد، نه حکومت»، اختیار حکومت کردن را برای کدام شخص یا نهاد قائل بودند؟ نهاد نخستوزیری؟! در حالیکه اساساً پستی تحت عنوان نخستوزیر در قانون اساسی مشروطه پیشبینی نشده بود! قوه مجریه هم طبق نص اصل 27 متمم مخصوص پادشاه بود.
از قدیمالایام، در کنار نهاد پادشاهی، نهاد وزارت هم در ایران تکوین یافته بود. از دههها قبل از انقلاب مشروطه، تلاش برای تفکیک بین نهاد پادشاهی و نهاد وزارت در ایران آغاز شده بود. «یکی از مباحث پایهای در حقوق اساسی، تفکیک دو نهاد (State) و (Government) است، یک قرینه بسیار مهم در اواسط دوره قاجاریه، وجود دارد که نشان میدهد، این تمایل به تفکیک نهادی در میان نخبگان حکومتی شکل گرفته بود. در کتاب «صدرالتواریخ» یکی از دلایل کشتن قائم مقام دوم، توسط محمدشاه قاجار این بود که او تلاش میکرد تا بین نهاد پادشاهی (در حکم State) و نهاد وزارت (در حکم Government) تفکیک ایجاد کند.» (جواد طباطبایی، دانشگاه تبریز، بهمن 1396)
#آرشیو_ایرانمهر
@Ariyamehr_2581
ادامه در پست بعدی 👇👇👇