#نور_فاطمهسلمان از عمار روایت کرده که گفت: دوست داری خبری شگفت آور به تو بدهم؟
گفتم: آری.
گفت: روزی شاهد بودم علی بن ابی طالب (ع) بر
فاطمه زهرا (س) وارد شد. وقتی چشم زهرا (س) به علی (ع) افتاد او را صدا زد،
و گفت: نزدیک بیا، تا تو را در جریان حوادث رخ داده و آنچه رخ نداده تا روز قیامت، قرار دهم.
دیدم امیرالمومنین (ع) به عقب برگشت و من نیز به عقب رفتم.
علی ( ع) خدمت رسول خدا (ص) رسید.
پیامبر اکرم (ص)، به علی(ع) فرمود: ابوالحسن نزدیک بیا... تو سخن آغاز می کنی یا من بگویم؟
علی فرمود: سخن شنیدن از شما دلپذیرتر است.
فرمود: دیدم بر
فاطمه وارد شدی و او با تو چنین و چنان گفت.
علی (ع) فرمود: آیا
نور فاطمه نیز از
نور ماست؟!
پیامبر اکرم (ص) فرمود: مگر نمی دانستی؟!
علی (ع) سجده شکر به جا آورد.
سپس از خانه رسول خدا (ص) خارج شد و بر
فاطمه (س) وارد شد.
فاطمه(س) فرمود: گویی خدمت پدرم رسیدی و آنچه به تو گفته بودم به او بازگو کردی؟
ابوالحسن! خدای متعال
نور مرا که آفرید آن
نور خدای عزوجل را تسبیح می گفت. سپس آن را در درختی از درختان بهشت به ودیعت نهاد و آن درخت نورانی شد.
آنگاه که پدرم وارد بهشت شد خدای متعال به او الهام فرمود میوه آن درخت را بچین و تناول نما.
به این ترتیب خداوند مرا در صلب پدرم به ودیعت نهاد. سپس به مادرم منتقل ساخت و من از او متولد شدم.
من از آن
نور هستم. از این رو از آنچه بوده و هست و هنوز به وجود نیامده آگاهم.
ابوالحسن! مومن به وسیله
نور خدای متعال می نگرد.
#علامه_بحرانیعوالم المعارف، ج 11، ص 706
@apmkadeh