#فرقه_شناسی #بخش_دوم #مومنی گفته شد که از منظر اکثر جامعه شناسان دین، مهمترین فرقه های تاثیر گذار تاریخ را، فرقه هایی تشکیل میدهند که بر بستر دین تولد و رشد یافتند.
هر فرقه دینی برای تولد و قوام به دو بستر اساسی نیاز دارد:
1ـ بستر مذهب و دین
2ـ بستر انسانی
در توضیح بستر انسانی باید گفت که هر فرقه بلافاصله پس از متولد شدن باید برای بقا از بستر انسانی بهره ببرد یعنی نیاز به:
فداسازی جان؛ در اختیار قرار دادن مال؛ به کارگیری سخن؛ قلم و عناصر دیگر دارد که باید توسط بستر انسانی در اختیار فرقه و فرّه فرقه(رهبر و کاریزمای فرقه) قرار گیرد.
این عوامل هنگامی از سوی انسانها در اختیار فرقه قرار میگیرد که آنها به رهبر فرقه و آموزه های مطرح شده در فرقه سرسپرده بوده و لفظ چرا، به چه دلیل و چگونه و... را در مقابل درخواست ها و به عبارتی دستورهای فرقه مطرح نکنند.
لذا در بحث بستر انسانی مهمترین اصلی که در فرقه شناسی مطرح میگردد مفهوم {سرسپردگی} است.
سرسپردگی در لغت به معنای تسلیم، ارادت، انقیاد و فرمانبرداری است.
در عمل سرسپرده يا ملتزم كسى است كه بر بعضى تكاليف گردن نهاده باشد، خواه اين تقيّد ناشى از آزادى اراده او باشد، خواه ناشى از تأثير موقعيتهاى مستقل از وجود او.
بر همین مبنا میتوان گفت که سرسپردگی دو وجه کلی می یابد:
یا منفی و مذموم.
یا مثبت و ممدوح.
سرسپردگی ممدوح عبارت است از:
تعبدی که همراه با تعقل بوده و در یک سوی آن انسان قرار دارد و در سوی دیگر پروردگار.
در این تعبد است که، معنای تسلیم بیان شده در ادیان توحیدی و خصوصا اسلام، تعریف میگردد.
تسلیمی که در قرآن کریم و روایات به آن اشاره شده، همین تعبد همراه با تعقل است که حاصل آن علوم متعادل و مفید Normal science میشود.
لذا دستور به تعبد در دین همواره دو ویژگی دارد:
1ـ هیچگاه در سوی دیگر تعبد، انسانی عادی قرار نمی گیرد که دعوت به خود کند.
بدین معنی که؛
اگر در دین دستور به تسلیم در برابر رسل و یا ائمه داده میشود، به این دلیل است که اینان نیز دعوت به خدا میکنند و نه دعوت به خود و یا به طاغوت و یا حاکم جور.
2_ هیچگاه تعبد ممدوح با نفی و تعطیل عقل همراه نیست.
لذا آنچه در دین آمده و از آن به شرع یاد میشود و دستور تعبد نسبت به آن داده شده هیچ وقت و هیچ گاه نمیتواند منافاتی با عقل و توحید داشته باشد.
اساسا نه دین، نه کتاب خدا و نه انبیا و اولیای او هیچگاه تقاضای کنار گذاشتن عقل را برای آدمی مطرح نمیکنند.
و بر همین اساس است که از ائمه معصومین احادیث مختلفی در اهمیت عقل بیان شده است چه آنکه امام صادق در حدیثی فرمود :
من کان عاقلا کان له دین؛ شخص دیندار کسی است که دارای عقل باشد.(کافی، ج1، صفحه 11)
و بر همین مبنای تعبد و تعقل توامان در دین قاعده
کلما حکم به العقل حکم به الشرع، (هر آنچه عقل به آن حکم داده شرع نیز بدان حکم میدهد.)
صادر شده که این معنای تعبد ممدوح است.
ادامه دارد...
مهدی
مومنیسلسله مباحث فرقه شناسی
تهران، آذر 1394
@apmkadeh