Смотреть в Telegram
تکه‌های صحبت‌هایم در کافه گلکسی قزوین ۲- اما عصیان‌هایش فقط متوجه سنت‌های اجتماعی نیست. سنت‌های ادبی و هنری را هم شامل می‌شوند. بعد از آن که شرح دوزخش را گفت، شرحی از عصیان‌های هنری‌اش را هم خواهد گفت. شروع فصل هذیان‌های ۲ هم شرح این نوع از عصیان‌هایش است: «حالا من. داستان دیوانگی‌‏های من. مدت‏‌ها بر خود می‏‌بالیدم که همه‌‏ی چشم‏‌اندازهای ممکن مال من است و مشاهیر نقاشی و شعر مدرن را مضحک می‌‏دیدم. آنچه دوست می‌داشتم نقاشی‏‌های احمقانه بر سردر ساختمان‌‏ها بود و دکورهای صحنه، پس‏‌آویز کارناوال‏‌ها، آگهی‌‏های شهرداری، تذهیب‏‌کاری‌‏ها؛ و ادبیات از مدافتاده، [دعاهای] لاتین کلیساها، کتاب‏های شهوت‏‌انگیز بدون املای درست، رمان‏‌های مادربزرگ‌‏ها، کتاب کوچولوهای بچه‌‏ها، اپراهای قدیمی، ترانه‌‏های کوچه‌‏بازاری، ریتم‌های سرهم‌شده.» هیچ کدام از این‌ها هنر واقعی محسوب نمی‌شود. این‌ها در واقع عصیان علیه اصول جاافتاده‌ی هنرها هستند. اما عصیان‌هایش به این‌ها هم محدود نمی‌شود: «برای اصوات رنگ اختراع می‌‏کردم! A سیاه، E سفید، I قرمز، O آبی، U سبز. شکل و حرکت هر صامت را قانونمند می‌‏ساختم، و بر خود می‌‏بالیدم شعری می‌‏سازم که ریتم‌‏هایش از غریزه‏‌ام بر می‏‌خیزد و یک روز برای همه‌‏ی حس‌‏های پنجگانه قابل خواندن خواهد بود. و من فقط خودم مترجمش خواهم بود.» برای حروف صدادار رنگ اختراع کردن هم باز خودش عصیان دیگری است؛ عصیان علیه محدودیت ادراکی‌ای که ما داریم. همچنین است بی‌توجه بودن به اصولی که در طی قرن‌ها برای اوزان شعری تنظبم شده‌‌اند، و فقط از روی غریزه ریتم‌ها را انتخاب کردن. مثل آن عصیان‌هایش علیه سنت‌های اجتماعی، عصیان‌های هنری‌اش را هم واقعاً اجرا ‌کرد. در همان سه سالی که مشغول شعر گفتن بود، حتی از مکتب سمبولیسم هم فراتر رفت، که خودش عصیانی علیه مکتب‌های پیشین بود. پنجاه سال پیش از آن‌که مکتب سوررئالیسم رسماً تولد یابد، رمبو واقعاً آن را اجرا کرد! سوررئالیسم مکتبی بود که علیه همه‌ی اصول جا افتاده‌ی شعر و هنرهای دیگر عصیان کرده بود. [ادامه دارد] عباس پژمان @apjmn
Telegram Center
Telegram Center
Канал