برای اینکه از این مفهوم غریب اما حیاتی سر در آورید، بگذارید قیاسی ساده بیاورم. فرض کنید کسی بخواهد روی زمینی هموار تپهای بنا کند. تپه نماد کیهان خواهد بود. برای ساخت این تپه، چالهای میکَنَد و از خاک آن برای ساخت تپه استفاده میکند. البته فقط تپه نمیسازد، چالهای نیز ایجاد میکند که در واقع نسخهی معکوس تپه است. آنچه در چاله بوده الان تپه است و در نتیجه، تعادل برقرار است. این اصل زیربنایِ اتفاقی است که در آغاز کیهان رخ داد.
وقتی مهبانگ مقداری عظیم از انرژی مثبت ایجاد کرد، همزمان همانقدر انرژی منفی تولید کرد. به این شکل، جمعِ مثبت و منفی صفر خواهد بود، همیشه. این یکی دیگر از قوانین طبیعی است.
خب، این انرژی منفی الان کجاست؟ در سومین چیزِ کتاب آشپزی کیهانی ماست: فضا. این شاید عجیب بهنظر برسد ولی طبق قوانین طبیعی مربوط به گرانش و حرکت که از قدیمیترین قوانین علم هستند، خودِ فضا انبارهی عظیم انرژی منفی است؛ آنقدر که تضمین کند حاصل جمع صفر باشد.
قبول دارم که اگر اهل ریاضیات نباشید درک این نکته سخت است، اما حقیقت دارد. شبکهی بیپایان میلیاردها و میلیاردها کهکشان که هر کدام دیگری را با نیروی گرانش به سمت خود میکشد، مثل انبارهی غولآسا عمل میکند. سویهی مثبت چیزها، آن ماده و انرژی که مشاهد میکنیم، مثل تپه است. چالهی متناظرِ تپه یا سویهی منفی چیزها، در فضا گسترده است.
خب معنای این امر در جستوجوی ما برای یافتن خدا چیست؟ معنای آن این است که اگر حاصل جمعِ کیهان صفر باشد، پس خدایی برای خلق آن لازم نیست. عالم یک ناهار مجانی درجه یک است.