✍️ یادگار فیروز بهرام بود و دانشکده ادبیات و کتابخانهاش. آن زمان، ایرج افشار روح و جانش را در خدمت دانشگاه مادر گذاشته بود و شادمان که شخصیتی چون اصفهانیان را در کنارش دارد. بعدها، سرپرستی بنیاد موقوفات دکتر افشار را پذیرفت تا سپس ادامه کار ایرج افشار را نیز بر دوش بگیرد. اندیشمندی سخاوتمند تا گردآوردن کل آثار افشار را به شایستگی آغاز کند. اصفهانیان، چون فرزندی غریب و ناشناخته، اما وفادار و دلسوز، عمری را به پای فرهنگ ایران گذاشت. عمری که دهها سال برای شناخت ثمراتش، لازم است.
✍️ پرشور، برگههایی و عینکی لغزان: آیا به هزارویک شباش خواهد رسید؟ کارش را میکند: کودکی در چاپخانههای غبارآلود به مردی صبور و اسباب خشنودی همهی اهل فرهنگ با آرزوی همافزایی آنها در این زمین ِ بیاعتمادی، بدل شده. شاید نفسی بالا نیاید، شاید نتوان بر لبه تیغ حسادتها و سعایتها باز هم پیش رفت، اما زندگیاش در گروی سختکوشی در این راه است: به فکر شبی دیگر و بخارایی تازه.