صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه میاز دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد
به مناسبت 29 اسفند 1400/ بازنشر
در آستانه
#روز_ملی_شدن_صنعت_نفت به یاد دکتر
#محمد_مصدق بزرگمرد
#تاریخ_ایران / داستان تلخ
#احمد_آباد! /
#ناصر_فکوهی لینک در کانال نوشتههای ناصر فکوهی
https://t.me/c/1023690244/16484