عطار نیشابوری:
رفت یک روزی مگر بهلول مست
در بر هارون و بر تختش نشست
خیل او چندان زدندش چوب و سنگ
کز تن او خون روان شد بیدرنگ
چون بخورد آن چوب بگشاد او زفان
گفت هارون را که ای شاه جهان
یک زمان کاین جایگه بنشسته ام
از قفا خوردن ببین چون خسته ام
تو که اینجا کردهٔ عمری نشست
بس که یک یک بند خواهندت شکست
یک نفس را من بخوردم آن خویش
وای بر تو زانچه خواهی داشت پیش.
#مصیبت_نامه#ادبیات_عرفانی 🔺او که داروسازی را در بغداد آموخته بود و عطاری داشت به عرفان روی آورد و آثار مهمی خلق کرد و در جریان حمله مغول اسیر و کشته شد.
@anjoman_adabiyat_uni_of_Qom