🔴«به این لحظه فکر میکنم، به این صحنه...به بخت این تخت....به این تراژیکترین تختی که در تقویم بیمارستانی به نام دختری ثیت شد که تقدیری تاریخی را رقم زد....تختی که تن کتک خورده و بیهوش بر آن را نه پزشکان توانستند مداوا کنند نه پزشکیان میتواند از یادها ببرد..... به امروز میاندیشم.....به ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، به قبل ساعت ۶ عصر که مهسا هنوز زنده بود، به ساعت ۶ عصر که بازداشت شد، هنوز کسی نامش را نشنیده بود، هنوز به قول برادرش در این شهر غریب بود....اما حالا به اندازه یک جهان آشناست....هیچ کسی مثل او در دو سالی که گذشت زنده نبود که همواره نام و یادش در ذهن و ضمیر و زبان و زمان حضور داشت.....همه جا بود...در دلها و دلاوریها....وه که چه شگفتانگیز است فقدانی که روایت این همه حضور باشد و حافظه جمعی را به محضر زمان احضار کند...حضوری که روح تاریخ را در کالبد سرد و تاریک زمان دمید تا سرآغاز دوران تازهای شود...دورانی که هیچ شباهتی به پیش از خود نداشت و هیچکس شبیه سابق خود نشد ....چه شگفت انگیز بود مرگی که مطالبه زندگی شد، روایت زندگی شد، شعار زندگی شد...شور و شعور زندگی شد....و من هیچ مرگی را به یاد نمیآورم که چنین زندگی را احیا کند و چنان شوری برانگیزد....امروز، روز ضربت خوردن اوست...ضربتی که انگار تن تاریخ معاصر را شکافت اما خونی تازه در رگ زندگی جاری کرد ..۲۲شهریور فقط تاریخ«به این لحظه فکر میکنم، به این صحنه...به بخت این تخت....به این تراژیکترین تختی که در تقویم بیمارستانی به نام دختری ثیت شد که تقدیری تاریخی را رقم زد....تختی که تن کتک خورده و بیهوش بر آن را نه پزشکان توانستند مداوا کنند نه پزشکیان میتواند از یادها ببرد..... به امروز میاندیشم.....به ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، به قبل ساعت ۶ عصر که مهسا هنوز زنده بود، به ساعت ۶ عصر که بازداشت شد، هنوز کسی نامش را نشنیده بود، هنوز به قول برادرش در این شهر غریب بود....اما حالا به اندازه یک جهان آشناست....هیچ کسی مثل او در دو سالی که گذشت زنده نبود که همواره نام و یادش در ذهن و ضمیر و زبان و زمان حضور داشت.....همه جا بود...در دلها و دلاوریها....وه که چه شگفتانگیز است فقدانی که روایت این همه حضور باشد و حافظه جمعی را به محضر زمان احضار کند...حضوری که روح تاریخ را در کالبد سرد و تاریک زمان دمید تا سرآغاز دوران تازهای شود...دورانی که هیچ شباهتی به پیش از خود نداشت و هیچکس شبیه سابق خود نشد ....چه شگفت انگیز بود مرگی که مطالبه زندگی شد، روایت زندگی شد، شعار زندگی شد...شور و شعور زندگی شد....و من هیچ مرگی را به یاد نمیآورم که چنین زندگی را احیا کند و چنان شوری برانگیزد....امروز، روز ضربت خوردن اوست...ضربتی که انگار تن تاریخ معاصر را شکافت اما خونی تازه در رگ زندگی جاری کرد ..۲۲شهریور فقط تاریخ بستری شدن مهسا نبود، بستری شدن تاریخ ما بود که تن زخمیاش، زخمه زمانه شد.» از صفحه اینستاگرام #رضا_صائمی
🔴نگرانیها درباره تایید حکم #محمد_فرجی به اتهام «افساد فیالارض» تشدید شده است. ▪️محمد ۲۱ ساله و در ۳اسفند۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی در بوکان بازداشت و به زندان ارومیه منتقل شد.او حق داشتن وکیل نداشته و با این اتهام، جانش در معرض خطر است. صدایش باشیم. #زن_زندگى_آزادى #صدای_بیصدایان