دربارهی موانع همبستگی با آرمان فلسطین در جامعهی آلمان
کارگاه دیالکتیک
۲۷ آوریل ۲۰۲۴
تداوم جنگ وحشیانهی دولت اسرائیل علیه مردمان فلسطین در غزه (و کرانهی باختری) موجی از خشم و نفرت عمومی نسبت به همدستی قدرتها و نهادهای غربی در این نسلکشی آشکار را برانگیخته است. در همین بافتار، همچنین ابراز نگرانیها و اعتراضات جهانی نسبت به دامنهی خشونتها و جنایتهای دولت اسراییل هر چه بیشتر در مسیر همبستگی جهانی با آرمان رهایی فلسطین قرار گرفته است. این موقعیتی نسبتا جدید در متن تحولات قرن بیست و یکم است که در کار خلق دگربارهی جنبشهای اجتماعی حول آرمان رهایی فلسطین است. نمونهی بارز چنین زایشی را اکنون بیش از همه در اعتراضات وسیع دانشجویی در ایالات متحده شاهدیم؛ جایی که دولتهای متوالی، بخشا تحت نفوذ لابی قدرتمند صهیونیستها (یهودی یا مسیحی انجیلی)، از دیرباز تاکنون مهمترین حامی جنایتهای دولت اسراییل بودهاند. اعتراضات دانشجویی اخیر اگر تداوم بیابد میتواند نطفهی زایش دومین جنبشی اعتراضی بزرگ بعد از جنبش «جان سیاهان اهمیت دارد» باشد. واکنش دولت آمریکا چه میتواند باشد جز سرکوب پلیسی؟ سرکوبی فیزیکی که خود در امتداد تحمیل «مککارتیسم ضدفلسطینی» (خصوصا پس از آغاز این جنگ) بر فضای عمومی، رسانهای و آکادمیک آمریکا قرار دارد و مکمل آن است.
موضع و رویکرد دولت آلمان نسبت به احیای «مسالهی فلسطین» تشابهات زیادی با دولت آمریکا دارد. سازوکار «مککارتیسم ضدفلسطینی»، که سالهاست بر فضای عمومی آلمان حاکم است، پس از شروع جنگ جدید اسرائیل علیه مردمان غزه بهطور چشمگیری شدت یافت و به مرز رسوایی رسید. انسداد دولتی حق آزادی بیان و آزادی اجتماعات و تحمیل سانسور بر فضای عمومی، در موارد بسیاری نمود یافته لست، ازجمله در تهاجم پلیسی به کنفرانس فلسطین در برلین یا بازپسگیری دعوت از نانسی فریزر برای کرسی استادی دانشگاه کلن. همبستگی بیقید و شرط دولت آلمان با اسراییل مستقل از آن است که چه دولتی و چه سیاستی بر اسراییل حاکم است. این همبستگی بیقیدوشرط توجیه ظاهری خود را در تعهد دولت آلمان به جبران گذشتهی دهشتبار ضدیهودی آلمان در زمان حکمرانی ناسیونالسوسیالیسم میجوید. حال آنکه امروزه حقیقت پنهانی نیست که بنیانهای نازیسم در آلمان هیچگاه پس از جنگ جهانی دوم برچیده نشد، بلکه تحت هدایت دولت پیروزمند آمریکا عمری دوباره و پنهانی یافت، تا آلمان غربی در متن دوران جنگسرد متحدی نیرومند (و ضدکمونیست) در رویارویی بلوک غرب با بلوک شوروی بماند (رادیکالیزه شدن جنبش دانشجویی آلمان در دههی شصت عمدتا برای واکنش به تداوم آپارات نازیسم بود). وسواس دولتهای متوالی آلمان در حمایت بیقیدوشرط از اقدامات تهاجمی دولت اسراییل بخشا سرپوشی بوده است بر تداوم آنچه که انتظار میرفت به تاریخ پیوسته باشد و نقابیست برای نمایش گسست قاطع از جنایات گذشته و عمق تحول «دموکراتیک» در آلمان؛ خصوصا با توجه به شرم تاریخی یا وجدان تاریخی معذب جامعهی آلمان نسبت به گذشتهی نزدیک این کشور. اما بخش دیگری از این وسواس جنایتبار دولت آلمان، طبعا ناشی از همپیمانی راهبردی آن با دولت آمریکاست؛ چون بخشی از این راهبرد مشترک، ضرورت تقویت مستمر اسراییل بهعنوان جزیرهی راهبردی برای بلوک امپریالیستی غرب در دل خاورمیانه است. این الزامات امپریالیستی چنان نیرومندند که دولت آلمان ابایی نداشته است که به بهانهی جبران گذشتهی تاریک آلمان در نسلکشی یهودیان، در نسلکشی جاری فلسطینیان همدست دولتهای اسراییل و آمریکا شود. در کنار این دلایل عام، اما دلایل مهم دیگری هم وجود دارند که شاید کمتر به آنها توجه شده است: