#چالش_امشب_انجمن_ادبی_آن...
نـــــفرات برتر
#برنامه_سرگرمی_ادبی با واژه ها
👇داوربرنامه: جناب آقای
#محمدمحمدیمدیریت چالش: جناب آقای
#محمدمحمدیزمان شروع برنامه:
#سه_شنبه_ها ۲۲:۰۰ تا ۲۳:۳۰
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰از هالهی ابهام
افتادهام
#باطل_در
#رنگ #چشمانت؛
(یک
#مرگ ناقابل)!
چشم
#بهارم از
#باران نمیافتد!
وقت
#تولد نیست
#پاییز ناعادل!
پاییز هم دریاست...؟
#برگ از
#قدمهایت_چشم مرا شستهست...
(لعنت به این ساحل)!
یک
#آسمان ابری
تا
#نور بنشانم
بر خرمن
#موهات؛
(گلزار بیحاصل)!
اما حواسم هست
(هرچند مجنونم)_
#ایمان من باشی
(مجنونم و عاقل)!
تاریخ
#احساسمیک "عمر نوحین" است
تا لحظهی دیدار...
(تا چرخهی کامل)!
میبینمت از دور
در "
#لامهار" عشق
#آرامشت #زیباست(
آرامشت ناقل...)!
با منطق
#فانوسمیآید آوازت
بر وزن نامانوس:
(مستفعلن فاعل)!
#رامین_رخشا〰〰〰〰〰〰〰〰〰مادر سلام دست به دامان رسیده ام
باگوشه های چادر تو به ایمان رسیده ام
در آسمان آبی چادر نماز تو
امشب بدون چتر به باران رسیده ام
وقتی به خانه می رسم و دست می دهیم
احساس می کنم به قندفریمان رسیده ام
خورشید جان تولد تو مرگ ظلمت است
از نور چشم توست به سامان رسیده ام
در حلقه حلقه دلهره ات قد کشیدم
این گونه شد به حلقه رندان رسیده ام
صد بار اگر شکسته دلت با غرور من
این من منی که تازه به دوران رسیده ام
این رنگ موی توست که از رنج روزگار...
دیدم شده به رنگ زمستان، رسیده ام
امشب منم به یاد سحرهای پیش از این
بادستِ بر قلم سر قرآن رسیده ام
من بااجازه از تو نوشتم در این مجال
امشب به شعر انجمن آن رسیده ام
فانوس زندگی منی بر شبم بتاب
دیگر به انتهای خیابان رسیده ام
#ریحانه_فرزی〰〰〰〰〰〰〰〰〰 #دریا دلش تنگ است از تقدیر
#باران ها
مانند من،مانند تو،مثل بیابان ها
#آشوب #چشمان مرا دیگر نمی فهمند
این
#واژه های مانده در بغض پریشان ها
وقتی سگ گله شود با گرگ ها همدست
بیچاره قانون جهان،بیچاره
#چوپان ها
ست کرده ام با
#شال تو من
#رنگ بختم را
من نیستم برعکس تو مثل پشیمان ها
#تلقین بکن
#احساس خاصی در دلت داری
به
#لاله ها، به زندگی حتی به
#گلدان ها
#رسمی بزن بر زخم هایم زخم زخمی تر
کاری بکن مرهم شود بر من نمکدان ها
یک
#ماه هنگام سحر یا وقت
#افطاریتنها تو را میخواهم از این نامسلمان ها
#مینابیگ_زاده〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰موی خود بیرون مکن
#شالی بسر کن خوب من
لب مکن همرنگ
#لاله دلبر محجوب من
دلهره میگیرم از عشق تو اما چشم تو
تا نگاهم میکند
#رسمی شود
#آشوب من
#ماه من هستی و من روزه گرفتم ، از همه
#چشم خود را بسته ام
#افطاری مطلوب من
چشم هایت نیست
#رنگ آبی
#دریا ولی
غرق کرده در خودش صد
#واژه رامحبوب من
#دوست دارم اینکه گاهی میکند
#تلقین بمن
#آسمان #باران خود را موقع سرکوب من
میشوم
#چوپان که با نی مینوازد عشق را
درخیالم شعری از تو می نویسد چوب من
می پرستم عشق تا
#احساس تقدیمت کند
گاهگاهی میشود عشقت ولی مغلوب من
#آرزو_رجبی 〰〰〰〰〰〰〰〰〰@an_anjomansher 🌹Insta: an_anjomansher
Weblag:
http://anjomanean.blog.ir🌹 از حضور سبزتان صمیمانه سپاسگزاریم
🌹خردادماه 1398