آمین

#روحپرور
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
859
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1

پیشتر در همین صفحه از بانو روحپرور نوشتم. از صدای قدرتمند و دلخواه و سرانجام حزن‌انگیزش. اشاره‌ای کوتاه داشتم به این‌که گیلکی هم می‌خواند. زیاد...
یکی‌ش همین که در ادامه می‌شنوید: "سربازی..."

اگر گیلکی نمی‌دانید ترجمه‌‌ی بریده‌هایی از ترانه می‌شود این. ببینید داستان عشقِ زلال جوانی پاکباخته را به وقت سربازی، توی ترانه چقدر لطیف و محترم شرح داده:

آه! ای‌دختر! بر تو عاشقم اما سربازم
چگونه بی‌تو ای دختر، این دو سال را بسازم؟
رحم و انصاف نیست دختر که مرا محل نگذاری
کاری نکن تا برای تو ای دختر، بشوم فراری
کار خلافی است فرار کردن از سربازی
می‌ترسم که سهم من بشود خدمتِ اضافی
ناز نکن، ای قربان نازت بشوم
[ناز نکن] قربان چادر نمازت بشوم...

آه! خانه‌ی شما که درون شهر است
کوچه و خیابانش ای دختر، پر از دژبان است
دژبان اگر من را بگیرد می‌برد به دژبانی
افسر دژبان، ای دختر، من را می‌برد به زندانی
از ترس دژبان ای دختر، چقدر پنهان بشوم؟
آیا تو راضی هستی بروم و در زندان بخوابم؟
ناز نکن، ای قربان نازت بشوم
[ناز نکن] قربان چادر نمازت بشوم..‌.

آه! از روز اول ای دختر! خاطرخواه تو‌ام
در این شهر رشت ای دختر! یک سره رسوا شده‌ام
هر شب جمعه ای دختر! می‌آیم درِ خانه‌‌‌ات
چقدر ای دختر! می‌مانم در انتظارت
چمارسرا (محله‌ای قدیمی در رشت) را پایین و بالا می‌کنم
به خدا ای دختر! شاهد هم می‌خواهی؟ خواهر کوچک‌ترت!
ناز نکن، ای قربان نازت بشوم
[ناز نکن] قربان چادر نمازت بشوم...


و همین‌طور که می‌شنوید بخوانید
کوتاه از زندگی‌ش:
مریم جمال‌خُرم (بعدها روحپرور) معروف به ام کلثوم ایران، در بندرانزلی به دنیا آمد؛ به سال ۱۳۱۱. از کودکی سایه‌ ناپدری بر سرش بود. اینکه چطور سر از تهران درآورد نمی‌دانم اما آنقدر صدای خوش و قدرتمندی داشت که در ۱۸سالگی با خواندن عامیانه‌‌های گیلکی-فارسی خواننده‌ تئاتر صادقپور در لاله‌زار شد. و بعد؟ با آن صوت قلدر و زخمی و عربی‌خوانی بی‌مانندش زود بلندآوازه شد و ترانه‌هایش از رادیو نیروی هوایی به گوش همه‌ تهران رسید. کِی؟ اوایل دهه‌۳۰ و تا زمان تعطیلیش در ۱۳۳۵ داستان همین بود. بعد از آنجا به دعوت شرکتهای نفتی به جنوب رفت و  صحنه‌ها را به آتش کشید. دیگر؟ شش سال نخواند و در سفرهای پیوسته‌ش به حاشیه‌ خلیج و عراق مشق آواز کرد و ظرایف موسیقی عرب را فهمید. در بازگشت به ایران اما پایگاهش نه رادیو- تلویزیون که صحنه‌ تئاترها و کافه‌ها بود.
او برای مردم می‌خواند تا انقلاب که خوانندگان زن به زندان شدند و صداشان در حصر. بعد از این خبری از روحپرور نبود جز بیماری و دربدری تا گاه مرگش در ۱۳۶۶ براثر سکته‌ مغزی...
کجا آرام گرفت؟
تهران. بهشت زهرا. قطعه‌ی۱۰۴. ردیف۶۷. شماره ۴۶


#روزانه
#روحپرور
@aminhaghrah