⚠️داستان وقتی که امام زمان، منتظرانش را امتحان میکند...
یشنهاد میدم این داستان رو بخونید تا متوجه بشیم چرا ظهور نمیکنه..
چون داستان طولانیه؛ بطور اجمالی تعریف میکنم...داستان رو با جزئیات اینجا
👇👇بخونید..
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5793/6504/75224/مقام-امام-زمان(عج)-در-حلهشیخ
#علی_حلاوی یکی از عاشقان امام زمان بود که ؛ از هجران آن حضرت بیقرار بود و شبی در بیابان موقع مناجاتش میگفت؛ یا صاحب الزمان چرا ظهور نمیکنی؟؟ در شهر حله هزار یار داری..
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری.
فقط تو و قصاب شهر واقعا مخلص و با معرفت هستند..
میخواهی برایت ثابت کنم؟
به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
او هم یک راست به خانه ی قصاب می رود و ماجرا را می گوید..
شب موعود فرا می رسد و شیخ
علی حلاوی از بین هزار عاشق مدعی، چهل نفر را انتخاب میکند و به خانه دعوت می کند..
در این هنگام نوری بر پشت بام خانه ی او ظاهر می شود و با ندایی قصاب را به بالای پشت بام فرا میخواند..
امام به قصاب می گوید ؛ سر یکی از بزغاله های از قبل آماده شده را ببرد..
او هم اطاعت میکند و ناگهان خون از ناودان جاری می شود..
در این هنگام جمعیت گمان میکنند امام زمان سر قصاب را برید..
بعد این کار، امام شیخ
علی را به بالای پشت بام فرا می خواند...
شیخ
علی با سرور به بالای پشت بام می رود..و با برغاله ی قربانی شده روبرو می شود و ماجرا را میفهمد..
امام به قصاب می گوید؛ بزغاله ی دوم را سر ببر..
او هم اینکار را میکند..
باز هم خون از ناودان جاری می شود..
ناگهان جمعیت گمان میکند؛ امام زمان تک تک افراد را به بالا دعوت میکند و سر آن ها را جدا میکند...
جمعیت از هم پراکنده می شود و می روند..
امام زمان به شیخ
علی می گوید؛ حالا برو و جمعیت را بگو بیایند با امامشان ملاقات کنند..
او با شور و شعف تمام به پایین میآید و میبیند کسی نیست..
بعد از این اتفاق امام به او می گوید؛ عاشقان حله این ها بودند؟
چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
#سوءظن_به_امام#عدم_اعتماد_به_امامکانال «ضد اسلام آمریکایی
🇺🇸»
✅👉 @americanislam