#سراب_غرب در نگاه سید جمال الدین اسدآبادی و تمثیل زیبای ایشان
👇 🔸بیرون شهر استخر پرستشگاهی بود که مسافران به هنگام شب از ترس تاریکی به آن پناه می بردند، ولی هرکس که درون آن می رفت به طرزی مرموز در می گذشت.
😱کم کم همه ی مسافران از این پرستشگاه ترسیدند وهیچ کی پروای آن را نداشت که شب را در آن جا بگذراند، تاسرانجام مردی که از زندگی بیزاروخسته شده بود ولی اراده ای نیرومند داشت به درون پرستشگاه رفت.
صداهای سهمگین و هراس انگیز از هر گوشه برخواست که از هر گوشه او را به مرگ تهدید می کرد، ولی مرد نترسید وفریاد زد: پیش آیید که از زندگی خسته شده ام.
با همین فریاد به یک باره صدای انفجاری برخاست وطلسم پرستشگاه شکسته شد و از شکاف دیوارهایش گنجینه های معبد پیش پای مرد فروریخت. بدین سان آشکار شد آنچه مسافران را می کشته ترس از خطری موهوم بوده است...
❌👈بریتانیای کبیر چنین پرستشگاه بزرگی است که گمراهان چون از تاریکی سیاسی بترسند به درون آن پناه می برند و آنگاه اوهام هراس انگیز، ایشان را ازپای در می آورد. می ترسم روزی مردی که از زندگی نومید شده ولی همتی استوار دارد به درون این پرستشگاه برود و یکباره در آن فریاد نومیدی برآورد، پس دیوارها بشکافد و طلسم اعظم بشکند.
📚بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صدساله اخیر.ص 34.
برگرفته از سیری در اندیشه سیاسی عرب. ص 99و100 به نقل از مقاله ی "اسطوره" نوشته ی سید جمال الدین اسدآبادی
👇👇👇👇👇👇@americanislam