در دل تاریکیها، امیدی کوچک باقی میماند، مانند ستارهای که در آسمان شب میدرخشد. شاید امروز سختیها بر ما سایه افکنده باشند، اما هیچ شب دائمی نیست. با هر سپیدهدم، فرصتی تازه برای شروعی دوباره فراهم میشود. فراموش نکن، حتی در دل غم، امید میتواند به ما یادآوری کند که فردا روزی جدید است و زندگی همیشه راهی برای شگفتزده کردن ما دارد.🙂🦋🌙
گاهی افراد قوی هم از قوی ماندن و قوی نشان دادن خسته میشوند. خیلی از شبها که برای خیلیها تکیهگاهی بودهاند، تکیهگاهی نمییابند جز زانوهای خودشان! آنها در تاریکترین شبهای اطرافیان خود چراغی برای تاریکی آنان بودهاند و حالا در تاریکترین روزهایشان، سنگ صبوری ندارند!
افراد قوی، در تنهایی گریه میکنند و در تنهایی درد میکشند. آنها نمیتوانند از درد و رنجشان سخنی بگویند. نه به خاطر غرورشان بلکه به این دلیل که قلب بندهی دیگری را به درد نیاورند. قلبی که مطمئن نیستند اندازهی قلب خود، بتواند تحمل شنیدن حرفهایشان را داشته باشد.
آنها تمام زندگیشان را در بین خود و الله تعالی نگه میدارند و از سختی و مرارتهای زندگی نمینالند حتی اگر به استخوانشان برسد. آنها درد میکشند و بیشتر از ما احساس میکنند اما در ظاهر آنان را مثل صخرهای بزرگ میبینی. آنها از جنس خودمان هستند، فقط روح و قلبی بزرگ دارند...
اما این افراد (افراد قوی) گاهی گاهی همانند یک بچه، همانند یک کودک، دلشان یک آدم محکمتر از خودشان میخواهد! آنها هم یک جاهایی بالاخره کم میآورند!
20 oCt بـَ چشـمـٰانـَش نـَگـٰاه مـِیکردَم و اَز او تـَقـٰاضـٰایے یک آرزو را داشتم آرزو بـَراے پُف کردن شمـع هـٰاے کیک ! او چشمان خودش را اَز مـَن دزدید و گفت ؛ من آرزوے ندارم چے آرزوے کنم ؟ چند لحضـَه یے ناامید شدم شاید ته دلم میخاستم آرزو کند همیشه برایش بمانم یا آرزو کند من همیشه عاشق او بمانم ! نمیدانم ولے من آمادگے شنیدن این جمله را از او نداشتم … ولے او گفت آرزوے ندارد . با اسرار هـٰاے مکرر من او چشم هایش را بست و بعد مکث سه ثانیه یے شمع هـٰاے کیک را پُف کرد نمے دانم چے آرزو کرد ! ولے همان جا با خودم گفتم خداوند هر آرزوے که او دارد را برایش برآورده کند هر آرزوے که از او یک مرد خوشبخت میسازد ! و خاستم خدواند چشمانش را در مقابل بدے ها باز کند و از او یک مرد با عزت ! با سعادت و زیبا و پُر افتخار بسازد 🤎. @alm_haste