قرنطینه -۹ (
😊زلزله 😊)
لابد شما هم مثل من فکر میکنید که ریشتر و این خط خطی هایی که نشان مان میدهند همه اش الکی و سرکاری است ، و خود آقای ژیوفیزیک هم بعد از اینکه سرو صدای لوسترها بلند شد تازه می فهمد ، که
زلزله آمده و می دهد یک ریشتر برایش اعلام کنند .
روی کاناپه لم داده ام و دارم به دنیای پیش و پس از کرونا فکر میکنم که یکهویی تکان خوردن لوسترها شروع می شود .
یخچال ، لباسشویی ، کمد و حتی قابلمه یا هر چیزی دیگری توی خونه ی آدم تکان بخورد ولی لوستر خانه آدم تکان نخورد. لامصب با هر تکان خوردن ته دل آدم را خالی می کند .
در یک لحظه ..
زلزله ... ریشتر .. خدای من .. و پروفسور عکاشه توی ذهنم ردیف می شوند .
مثل فنر از جایم میپرم ، پاها به هم گیر می کنند و با حالتی فی مابین رکوع و سجده خودم را می رسانم نزدیک در خروجی ، توی تاریکی ماسک را میگذارم جلوی دهنم ، بند ش را پیدا نمی کنم ! بوی کتونی های هلیا را میدهد ، صدباربه این دختر تذکر داده ام که جای جوراب اینجا نیست .
وقت ندارم چندشم بشود ، جوراب را پرت میکنم و ماسک را بر می دارم ، توی این شرایط تنظیم ماسک از پوشیدن یک زیر شلوار که جلوی در و همسایه آبروی آدم را حفظ کند سخت تر است . یکبار لبه ماسک می رود توی دهنم و یکبار هم روی چشمم جمع می شود ولی بسختی تنظیم ش میکنم ، ژل ضد عفونی را بر می دارم و می پرم توی راهرو .
همه هستند یکجوری شده که اگر
زلزله ریشترش بیشتر بشود وساختمان نتواند دوام بیاورد نصف بیشتر این ادمهایی که توی ساختمان هستند با شلوارک و دمپایی و ما بقی هم با چادر گل گلی محشور خواهند شد .
صداهایی مثل یا خدااا ..
زلزله!!! ...داریم میمیریم .. کارخودشونه! ... خانم چکار میکنی و اقا دستت رو وردار ... بیشتر از هر چیزی شنیده می شود!
خودم را با هر مصیبتی هست می رسانم توی کوچه و در یک چشم بهم زدن سینوس ساختمان کناری و کسینوس ساختمان روبرو و تانژانت بقیه رو هم حساب میکنم ، و یه تکه جا به ابعاد دو یا سه متر پیدا میکنم که احتمالا اگر
زلزله شدید بشود واگر ساختمانها جوری که عکاشه میگوید سقوط کنند و بیفتند روی هم ، من بتوانم جانم را در ببرم .
همانجا می نشینم روی زمین ، واز ته دل می گویم اوفیشش . این اوفیش چیزی شبیه همان اخیش تهرانی ها است منتها هم عمق ش یک مقدار بیشتر است و هم یکجور خنکی خاص توی خودش دارد و حس الان من را می شود توی تک تک سیلابهایش فهمید.. .
حالا که خیالم از
زلزله و لوستر و عکاشه وبقیه چیزها راحت شده ژل ضد عفونی را توی دستم خالی میکنم و میمالم همه جاهایی که ممکن است توی شلوغی راهرو کرونایی شده باشد ....
سوزش چشمها و کف شدید لابلای ابرو وسایر جاها همه با هم می گویند که بجای ژل ، ریکا را برداشته ام... و حالا باید منتظر باشم زودتر ریشترها تمام بشوند و برگردم توی ساختمان . شیر آبی ، چیزی پیدا کنم و تکلیف این همه کف را مشخص کنم . ..
علی طاهری نیا - متخصص پزشکی اورژانس
#آشفته_نویسی#علی_طاهرینیا#زلزله#قرنطینه#کروناhttps://t.center/alitaheriniya