آشفته نويسي هاي گاهگاهي من

#دکتر_کاپیتان
Канал
Логотип телеграм канала آشفته نويسي هاي  گاهگاهي  من
@alitaheriniyaПродвигать
1,23 тыс.
подписчиков
3
фото
2
видео
151
ссылка
dr.alitaherir@: اینستا ادمین : @alitaheri2
کلاس نبود ، میدان مین بود انگار خود علامه دهخدا و دار و دسته اش نشسته باشند ته کلاس و آماده باشند که یک جایی یک چیزی را جور ضایعی تلفظ کنی تا همه ی کلاس و مدرسه و محله را روی سرت آوار کنند .
رفوزه شدن های قبلی آنقدر ضربه روحی به همکلاسی نزده بود که مسجمه زد ، نوبت فارسی خواندن همکلاسی که شد درس رسیده بود یک جایی که مشرکین مجسمه هایی با سنگ یا چوب یا چیز دیگری درست میکردند و آنرا عبادت میکردند .
همکلاسی انگار که دیسک و صفحه تمام کرده باشد هر چه زور زد ، دنده ی تلفظ ش روی کلمه "مجسمه " جا نرفت و با پته پته گفت مُسَجمه .
رفتن روی هوا توصیف وضعیت کلاس نبود ، کلاس ترکید . هر چقدر آقا معلم بریده بریده تمرین داد که مُ جَ سِ مِ ه و همکلاسی تکرار کرد . باز اخر سر همکلاسی حرفها را که پشت هم میکرد میشد مسجمه ،...گیربکس همکلاسی خراب بود .
ضربه را مسجمه زد ولی کار را سیکان تمام کرد. قصه ی مهاجرت خانواده هاشمی بود و لابلای قصه یکنفر توی مینی بوس سیگاری چاق کرده بود وهمکلاسی بجای سیگار این بار سوزنش گیر کرده بود و میگفت : سیکان .
اگر نظر من مهم بود سیکان خیلی بیشتر از سیگار به قیافه وسر وضع ویژه و بهمن و زر که دخانیات مرسوم آنروزها بودند میامد .
ولی نظر من اهمیتی نداشت و آنقدر سیکان و مسجمه و چند چیز دیگر این را توی زمین و محله کوبیدند به ملاج همکلاسی که اعتماد بنفس خالی شد و میانه همکلاسی با مدرسه و اینجور چیزها تا همیشه شکر آب شد .
همکلاسی آنطور که باید درس نخواند و رفت پی تجارت و حساب و کتاب و کل کارنامه مدیریتی اش هم شد همان یکباری که هیچکس نبود و شد کاپیتان تیم محل .
...ما یعنی من و بقیه اگر کمی ، فقط کمی مهربننانه ... مهربانبانه تر..مهربانناتر بودیم الان او هم برای خودش دکتری چیزی بود مثل همه .....


علی طاهری نیا- متخصص پزشکی اورژانس

#دکتر_کاپیتان
#آشفته_نویسی
#علی_طاهری_نیا


https://t.center/alitaheriniya