ستایش گذشته!
آدمیان هر چند نه همیشه به حق، حسرت گذشته را میخورند و از زمان حال شکایت میکنند؛ و دلبستگیشان به گذشته به حدی است که نه تنها روزگارانی را که فقط از طریق نوشته های تاریخ شناساسان میشناسند، بلکه در زمان پیری روزگار جوانی خویش را نیز میستایند. این شیوه فکر به راستی در بسیاری اوقات نادرست است...
ولی نمیتوان گفت همیشه مبتنی بر اشتباه است، زیرا داوری ما گاهی هم درست است... شهر یا کشوری که نظام سیاسی خود را از مردی خردمند و لایق کسب کرده است... زمانی دراز در پرتو لیاقت بنیادگذارش روز به روز پیشرفت میکند و بزرگتر میشود. کسی که در چنین کشوری به دنیا میآید و روزگاران گذشته را بیش از زمان حال میستاید، در اشتباه است؛ ولی آنکه در کشوری چشم به جهان میگشاید که دوره تنزلش آغاز شده، داوریش درست است... زیرا در گذشته ایشان ستودنی بسیار است، در حالی که امروز چیزی وجود ندارد که وزنهای دربرابر فرومایگی و ننگ و رسوایی باشد. نه دین حرمتی دارد و نه قوانین و نه انضباط نظامی. همه چیز در منجلاب فساد فرو رفته است و ناپاک ترین لکه ها را بر دامن کسانی میتوان دید که بر کرسی قضاوت نشستهاند و به همه فرمان میرانند و چشم دارند که همه ایشان را بپرستند. ماکیاولی، گفتارها، ترجمه محمد حسن لطفی، تهران: خوارزمی، ۱۳۷۷، ص ۱۹۲.
@alimirmoosavi