شعر ، ادبیات و زندگی

🌈🌈🌈
ادامه 👇👇
2/2
محوری جنبش زنان تبدیل میشود، جنبه های عمده و تعیین کننده مناسبات طبقاتی زن ستیز را کمرنگ و نادیده میگیرد.
هم اکنون به جززنان طبقه بورژوا و آریستوکراسی تکنوکرات وابسته به آن، زنان نیروی کار بخش های عمده ای از تولید و خدمات تولیدی را تشکیل میدهند، هر درجه پیشروی مجموعه طبقه کارگر در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی تاثیر مستقیمی نیز بر موقعیت زنان خانه دار برجای خواهد نهاد.بر این اساس تحلیل موقعیت زنان بر اساس مناسبات طبقاتی حاکم عملا جنبش برابری طلبانه زنان و مطالبات زنان به طور عمومی را به مبارزه طبقه کارگر پیوند خواهد زد.
از آنجا که کارخانگی نه یک خصوصیت بیولوژیک زنانه است و نه یک وظیفه اجتماعی اجتناب ناپذیر، راه حل آن و حذف کارخانگی از پروسه اجتماعی تولید و بازتولید، متضمن تغییراتی بنیادی در شیوه تولید اجتماعی ست. تغییر مسولیت های خانگی به امری اجتماعی، راه حل نهائی سوسیالیستها برای محو کارخانگی ست. هم اکنون نیز در چارچوب مناسبات سرمایه داری ، وظایف خانگی به موضوع کار بخشی از سرمایه تبدیل شده است.
کار خانگی، پدیده ای تاریخی، اقتصادی است که حدود و ثغور آن در دوره های متفاوت تاریخی، متغیر است. در سرمایه داری این پدیده به عنوان یکی از نتایج تقسیم کار اجتماعی، ماهیتی اقتصادی پیدا کرده و به همین دلیل نیز امحا ان به مثابه یکی از مظاهر نابرابری اجتماعی راه حلی اجتماعی، اقتصادی دارد. بر این اساس تغییر بنیادی در مناسبات و شیوه تولید اجتماعی تغییر در خانواده و تقسیم کار اجتماعی در میان زنان و مردان را به دنبال خواهد داشت.
#کار_خانگی

@womanandequality
https://t.center/alahiaryparviz38

🌈🌈🌈

جمع بندی کانال #زن_و_برابری در مورد مبحث #کار_خانگی
بازتولید نیروی حیاتی و همچنین تولید مثل از خصوصیات عام موجودات زنده است. اما به مانند سایر الزامات زیستی این نیاز های طبیعی در انسان به عنوان موجودی متفکر و اجتماعی تغییر شکل داده، و صور متفاوت حیات اجتماعی اوست که اشکال ویژه رفع این نیازهای طبیعی را شکل میدهد.
تامین نیازهای زیستی بشر متناسب با دوره های زیست اجتماعی و مناسبات حاکم بر تولید وتامین نیازهای اجتماعات انسانی متفاوت، از هم متمایز میشود.
بر اساس ابتدائی ترین تقسیم کار بشری در جماعت های اولیه، به دلایل کاملا بیولوژیک شیوه برآوردن نیازهای حیاتی درون جماعت اولیه، مانند تهیه مواد و آماده سازی غذا، نگاهداری از کودکان و سالمندان و... به زنان و کارهایی مانند شکار و گردآوری میوه و ... به مردان تعلق میگرفت، همین تقسیم کار طبیعی باعث میشد که زنان در زمینه حفظ و تداوم حیات جماعت های اولیه نقش موثرتری برعهده داشته باشند و بالطبع در تصمیم گیریهای اجتماعی نقش آنان تعیین کننده باشد.
اما با گسترش جوامع انسانی و شکل گیری تولید محصولات مورد نیاز این جوامع از طریق کشاورزی و دامپروری و تبدیل انسان مصرف کننده تولیدات طبیعت به انسان مولد، تقسیم کار طبیعی میان جنسیت ها هم دستخوش تغییر شد. در این دوره نیز زنان همچنان وظایف قبلی نظیر بار اصلی تداوم نسل و مراقبت های اجتماعی از کودکان و سالمندان و تهیه خوراک و بخش مهمی از پوشاک و لوازم خانگی را تا مدتها بر عهده داشتند. به دلیل تولید نیازهای اصلی اجتماعات گسترش یافته از طریق تولید محصولات کشاورزی و دامپروری و پیچیده ترشدن زندگی اجتماعی ، جنگ میان اجتماعات یک جا نشین و تبدیل کشاورزی از کار محدود زنان، به یکی ازشیوه های اصلی تولید نیازهای جمعی، که نیاز به نیروی کار بیشتر و به لحاظ بیولوژیک آزادتری داشت،مردان در این جوامع به لحاظ موقعیت شان در تولید در تصمیم گیریهای جوامع نقش موثرتری را ایفا میکردند. بر همین اساس نیز ابتدائی ترین تقسیم کار پیشرفته به جدائی میان نقش اجتماعی دو جنس تبدیل گردید.
بنا بردلایل متفاوت اقتصادی - اجتماعی و تاریخی نقش زنان در جوامع انسانی با پیچیده تر شدن مناسبات تولیدی و تقسیم کارمسیر های متفاوتی را طی نموده اما مجموعا هیچگاه از زیر سلطه اجتماعی - اقتصادی مردانه حاکم رها نشده است. اما با این وجود در همه اشکال تاریخی متفاوت خانواده، محوریت این نهاد اجتماعی همچنان با زنان تعریف شده است.
اگرچه سلطه مردانه بر جوامع طبقاتی متفاوت امری روشن است، اما تنها در سرمایه داری است که این سلطه شکلی ویژه با کارکردهای متفاوت اقتصادی و اجتماعی رابه خود میگیرد. در سرمایه داری زن نه تنها به شکل نیروی کار مزدی در پروسه تولید اجتماعی حضور دارد، بلکه در بیرون از مراکز کار، یعنی در خانواده نیز در تولید مثل و بازتولید نیروی کار نقش مرکزی را دارد. اما در این عرصه ثانویه ، مزدی به او تعلق نمی گیرد. در سرمایه داری، با تثبیت فرودستی زنان و تبیین اجتماعی کار خانگی به عنوان وظیفه زنان،بخش بازتولید نیروی کار که نقش تعیین کننده ای در روند تولید دارد بدون پرداخت هزینه از طرف سرمایه داران متحقق میشود.
تنها در سرمایه داری ست که با فرودستی سیستماتیک زنان میتوان بخشی از نیروی کار را با پرداخت دستمزدهای پایین به کار گماشت. تبعیض جنسیتی در همه اشکال اجتماعی - ایدئولوژیک ملایم و حاد آن نهایتا در خدمت مناسبات اقتصادی و اجتماعی مشخصی است.
کار خانگی زنان و یا در مقیاسی وسیعتر کار خانگی به عنوان بخشی از یک پروسه تولیدی مشخص نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در نظام سرمایه داری نهاد خانواده به عنوان بخشی از یک ساختار عمومی اقتصادی نقش مشخصی در تولید اجتماعی بر عهده دارد. به همین دلیل با وجود به رسمیت شناسی گرایش های متفاوت جنسی در دوره متاخر، تلاش میشود این گرایش ها نیز در قالب خانواده های تک جنسیتی تعریف شود و هویت اجتماعی این نوع از خانواده که اساسا وظیفه بازپروری نیروی کار زنده را برعهده دارند از طریق به رسمیت شناسی ازدواج هم جنس ها و حق سرپرستی کودک،و تغییراتی در قوانین ارث و طلاق تثبیت شود.
زنان در مناسبات اقتصادی و خانواده نقش مهمی برعهده دارندو بخش عمده مسئولیت تداوم نسلی و مراقبت از کودکان بر عهده آنان است.با این وجود نمیتوان خصوصیات و سهم آنان در تداوم نوع بشر که مشخصه ای بیولوژیک است را تا حد پایه مادی تعیین کننده واساس نظام اقتصادی سرمایه داری ارتقا داد. جنسیت گرائی در مناسبات اقتصادی با چنین تبیین غیر واقعی و بسط نتایج و مطالبات اجتماعی چنین نگرشی در عمل، کار خانگی زنان را به عنوان بخشی از تعریف اجتماعی زن تثبیت میکند. مطالبه دستمزد برای زنان خانه دار تا جائی که مطالبه ای رفرمیستی در کنار سایر مطالبات رفاهی است میتواند تاثیر مثبتی بر زندگی خانواده های کارگری داشته باشد، اما آنجا که به