پیام پروین محمدی عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران به مناسبت ۸ مارس ۲۰۲۲ روزجهانیزن
“هشت مارس روز جهانی زن را به همه زنان و مردان کارگر و انسانهای شریفی که دل در گرو رهایی بشریت از ستم و استثمار و تبعیض و نابرابری دارند و به همه انسانهای تحت ستم جنسی تبریک میگویم.
به رغم سلطه سیستم سرمایه داری بر زندگی بشر امروز که از بیش از دو قرن پیش، با شعار آزادی و برابری محقق شد حاکمان و کارفرمایان نظم نوین(سرمایه داری) بنا بر ماهیت ضد انسانی این نظم، قوانین ضد زن و سنن پوسیده قرون گذشته را بطور مداوم باز تولید و علاوه بر نهادینه کردن تبعیض جنسیتی در تمامی عرصه های زندگی، مزد نابرابر در قبال کار برابر را رواج دادند و زنان را بعنوان جنس دوم و با بیحقوقی مطلق بکار گرفتند.
در دنیایی که انسان به توانمندیهای بالای تکنولوژی و تولید زندگی مدرن و مرفه دست پیدا کرده باید حقوق انسانها بدون در نظر گرفتن جنسیت و رنگ و نژاد و سن و ....، بطور برابر در نظر گرفته و هرگونه نابرابری و تبعیض و بیحقوقی از جامعه بشری پاک شود.
تبعیض و بی حقوقی و قوانین عقب مانده فقط و فقط جهت تضمین بقای بردگی مزدی و استثمار است. این بساط باید برچیده شود.
نه به بردگی مزدی نه به تبعیض و نابرابری زنده باد رفاه و آزادی و برابری”
اختیار نوع زندگی برایم باهمه ی انسانهایکی است نوع زندگی , ،پوشش, ورزش ,تفریحات وسلیقه و.فعالیت ها همه بافکر واندیشه ام بستگی دارد . من یک دوچرخه سوارم انتخاب من این وسیله ی دوست داشتنی.است حق من وامثال ما زنهاست که بتوانیم در شهرمان از ان (دوچرخه )استفاده کنیم مثل هر وسیله و لوازم دیگر، برای سلامتی،نشاط ،شادابی و محیط,زیست سالم و مهمتر بودن من در جامعه .
من حذف شدنی نیستم !!!!! چطور میشود که وجود زنان را نادیده گرفت و ظاهر شدن در جامعه را برایشان ممنوع کرد . ما زنان هرچه قویتر ، با پشتکار و باایستادگی در برابر هرگونه تبعیض ونابرابری پیروز خواهیم شد و اجبارها و.ممنوعیت هارا به زباله دان تاریخ خواهیم افکند.. سعی می کنم روزهای بیشتر ی را با دوچرخه در شهر باشم که به کج اندیشان بفهمانم که من در کنج خانه و پستو ها جایم نیست من یک زنم قدرتمند وبا اراده که در ناملایمات زندگی سر خم نمی,کنم "نرگس خرمی" ۹۸/۲/۲۵
📍 من معلم انقلابم. من معلمی هستم که ٤٠ سال پیش به خیابان آمدم و در کنار کارگران نفت اعتصاب کردم. به همراه شاگردانم در خیابان علیه نظام ستم شاهی فریاد کشیدم و در پیروزی انقلاب نقش اساسی داشتم. ولی درست بعد از پیروزی انقلاب جزو اولین کسانی بودم که به جرم شرکت در تظاهرات خیابانی و انقلاب آماده به خدمت شدم. من معلم انقلابم. و امروز بازنشسته ٤٠ سال انقلاب ایرانم. و باز مطالبه محورم. و برای خواسته های برحقم هنوز توی خیابانها در کنار همکارانم، در کنار تمام مزدبگیران زحمتکش این جامعه فریاد میزنم. ولی گوش شنوایی نیست. یک بار مسئولی بین تجمعات ما نیامد که بداند مشکل ما چیست. ولی چرا جلوی مجلس شوکر زدند بر بدنم و بدنم کبود شد. تن رنجورم را رنجور تر از قبل کردند. باز فریاد کشیدم. تلفن های تهدید آمیز داشتم. دخترم را تهدید کردند. شاید سکوت کنم. من معلم انقلابم. و امروز یک مطالبه محورم. و خواسته های برحقی دارم. همکاران شاغل من در دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم اسفند در تحصنشان با خواسته های من به تحصن نشستند و همانها را فریاد زدند. خواسته های من در خواسته های زنان، در خواسته های جنبش زنان ، در خواسته های کودکان خیابانی، در خواسته های کارگرانی که برای دستمزدشان فریاد می کشند، گره خورده است. زنجیر شده است. جنبش بازنشستگان در ایران تجربه تاریخی ندارد. یک جنبش نوپاست. و این جنبش نو پا وظیفه سنگینی بر عهد من معلم بازنشسته میگذارد. متاسفانه من به عنوان یک زن و یک معلم بازنشسته مورد ستم مضاعف قرار گرفته ام. مورد خشونت قرار گرفته ام. خشونتی که به من وارد آمده جدا از شلغم، شغل خانه داری است. من متاسفم که چرا خانه داری در ایران به عنوان یک شغل تعریف نشده است. زمانی که یک زن از یک نهاد بازنشسته می شود به شغل خانه داری، مشغول می شود. یا بعنوان یک معلم شاغل وقتی از سر کار به خانه می آیم شیفت کاری ام عوض میشود. بدون هیچ استراحتی. بدون هیچ مرخصی ای. بدون لحظه ای درنگ. مشغول به کار دیگری میشوم. کاری که هیچ حقوقی ندارد. چرا؟ چرا؟ خانه داری به عنوان یک شغل در جامعه ما تعریف نشده است. من اعتراض دارم به این قانون نابرابر. به این تبعیض جسیتی که وقتی وارد خانه میشوم، مشغول شغل خانه داری میشوم، شغلی که هنوز از آن تعریفی نشده و هیچ حق و حقوقی ندارد. ولی قصه من زن، قصه من معلم بازنشسته به همین جا ختم نمیشود. من مشکلات زیادی دارم...